گلبانگ سربلندی (گفتارها و روضه های عاشورایی) منتشر شد

گلبانگ سربلندی
گلبانگ سربلندی

همزمان با شروع ماه محرم،کتاب گلبانگ سربلندی (گفتارها و روضه های عاشورایی) تألیف دکتر قاسم کاکایی، استاد دانشگاه شیراز از سوی انتشارات هرمس در 400 صفحه منتشر شد. جهت معرفی این کتاب، بخشی از پیشگفتار مؤلف و نیز فهرست مطالب آن را در اینجا می آوریم.

بخشی از پيش‌گفتار

بر آستان جانان گر سر توان نهادن

گلبانگ سر بلندي بر آسمان توان زد

آن‌چه پيش‌ رو داريد، عرض ارادتي است نسبت به آستان بلند حضرت سيدالشهدا، حسین بن علي(ع)، در حد معرفت و عشق نگارنده به آن حضرت. هر چند نگارنده به قلت بضاعت و معرفت خویش نسبت به آن ساحت، معترف است، ولی در این عرض ارادت، زبانش چنین مترنم است که:

عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم

با شير اندرون شد و با جان بِدَر شود

شاها اگر به عرش رسانم سريرِ فضل

مملوك اين جنابم و مسكين اين درم

گر بَركَنم دل از تو و بردارم از تو مهر

آن مهر بر كه افكنم، آن دل كجا برم؟‌

اين كتاب، با همه‌ي كتاب‌هايي كه تاكنون از نگارنده منتشر شده است، فرقی اساسي دارد؛ و آن اینکه صرفاً حاصلِ كرسي تدريس حوزه و دانشگاه نيست، بلكه محصولِ هشت سال منبر و روضه خواني نیز هست. به جاي آن كه تحقيق و پژوهشي محض در موضوعي خاص و به روشي فلسفي باشد، گویشی عاشقانه است؛ بيان عشق و مهري است كه طي سال‌هاي طولاني و تحت شرايط مختلف حاصل آمده است:

سعدي به روزگاران، مهري نشسته در دل

بيرون نمي‌توان كرد الاّ به روزگاران

خداوند توفيق داد كه از كودكي پايم به مجالس عزاداري امام حسين(ع)، باز شود. ادب و حرمتی که بر این مجالس، حکمفرما بود، حسی را در من بر می انگیخت تا صاحبِ محترمِ مجلس، یعنی حسین بن علی(ع) را بهتر بشناسم. هرچند محرم و عاشورا را همواره دوست داشتم، ولی احساس می کردم که به چیزی فراتر از سینه زنی ومنبرهای متعارف نیاز دارم. در این راه، شاگردی دلسوختگان اباعبدالله(ع) یعنی مرحوم حاج علی اصغر سیف، آیت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب و عارف کامل حضرت آیت الله حاج شخ حسنعلی نجابت«رضوان الله تعالی علیه» توفیقاتی بود که به برکت امام حسین(ع) مرحله به مرحله نصیب این حقیر شد.

شور و شوقي كه اولياي خدا،‌ مثل امام خميني، شهيد دستغيب و آيت الله نجابت در جوانان اين ديار به وجود آورده بودند، ما را هم راهي جبهه ساخت تا برهه‌اي از خاطره انگيزترين ايام عمر را در كنار محبان حسين(ع) و عاشقان شهادت، طي كنيم. جبهه همه چيزش رنگ حسين(ع) را داشت و بوي او را مي‌داد. آن‌جا بود كه حس مي‌كردي آن‌چه قبلاً از دكتر شريعتي خوانده‌اي كه «شهادت دعوتي است به همه‌ي عصرها و به همه‌ي نسل‌ها كه اگر مي‌تواني بميران و اگر نمي‌تواني بمير»، با آن‌چه اين‌جا به چشم مي‌بيني، چقدر فاصله دارد. اینجا غیر از عشق خدا، هیچ چیز در کار نبود. اين‌جا به يقين مي‌رسيدي كه «شهيد نظر مي‌كند به وجه الله»‌ (الشهيد ينظر الي وجه الله). آرزوي شهادت در اين‌جا،‌ چيزي جز شوق لقاي دلدار نبود. اين‌جا حس مي‌كردي كه با اصحاب امام حسين(ع) حشر و نشر داري. يك نمونه از آن‌ها را كه شهيدِ محرّم و شهيدِ عمليات محرّم بود، شهيد حبيب روزي طلب‌ را، در همين كتاب ياد كرده‌ام.

سال 1379 بنام سال امام علی(ع) نامگذاری شده بود. دردانشگاه شیراز نیز، همایش بزرگی تحت عنوان «سیره و اندیشۀ امام علی(ع)، برگزار شد که این حقیر، سِمَت دبیری آن را به عهده داشت. این همایش در روز هجدهم ذی الحجه، یعنی در روز عید غدیر خم پایان یافت و از برکت انفاس امیر المؤمنین(ع)، فردای آن روز، برای اولین بار، توفیق عزیمت به عتبات و زیارت ‌كربلا را پيدا نمودم. هنوز صدام سقوط نكرده بود. از پايان جنگ و حال و  هوای جبهه نيز چندان دور نشده بوديم. نمي‌توانم حال خود را در اين سفر بيان كنم. همواره در جبهه مي‌خوانديم كه:

بر مشامم مي‌رسد هر لحظه بوي كربلا

بر دلم ترسم بماند آرزوي كربلا

اصلاً باورم نمي‌شد كه روزي بتوانم در سرزمين نور، كنار قبر امام حسين(ع) بنشينم و زيارت عاشورا بخوانم، كنار علقمه، اباالفضل(ع) را زيارت كنم، در تل زينبيه، زينب(ع) را ياد نمايم و … اما حقيقت داشت. اكنون خودم را در كربلا مي‌يافتم و اين غير از لطف خود امام حسين(ع) چيز ديگري نبود:

هر دَمَش با من دل سوخته لطفي دگر است

اين گدا بين كه چه شايسته‌‌ي انعام افتاد

«نجف»، «كاظمين» و «سامرا» نيز، تو را به ملكوت مي‌بردند ولي كربلا داستان ديگري داشت. تمام وجودت را به آتش مي‌كشيد و شعله‌ور مي‌ساخت. با اين آتشِ درون و شعله‌ور، به شيراز بازگشتم. چند روز به محرّم باقي مانده بود. با آن که رزضه خوان نبودم، از حسینیۀ «مهد شهیدان» شیراز دعوتم کردند تا دهۀ محرم آن سال را در آنجا روضه بخوانم.

حوادث طوری دست به هم داده بودند که احساس مي‌كردم اين خودِ آقا امير المؤمنين(ع) و خودِ آقا ابا عبدالله الحسين(ع) هستند كه دارند دعوتم مي‌كنند، احساس مي‌كردم كه آتشي را كه امام حسين(ع) در كربلا به جانم افكنده و هنوز تازه بود، بايد جايي بيرون دهم، و كجا مناسب‌تر از مجلس امام حسين(ع)؟ كه:

بلبل از فيض گل آموخت سخن ورنه نبود

اين همه قول و غزل تعبيه در منقارش

اما اين جلسات، محدود به آن سال نشد و منبر و روضه‌ي اين حقير در دهه‌ي محرم و در مهدِ شهيدان شيراز، هشت سال تداوم پيدا كرد؛ و اين مجموعه، حاصل اين هشت سال منبر و روضه است.

منبرهاي اين حقير در اين حسينيه، قرار نبود به صورت نوشته يا كتاب درآيد. اما در دو سال اخير، توفيق ادامه‌ي اين منبرها از بنده سلب شد. لذا به درخواست جمعي از كساني كه در جلسات سال‌هاي گذشته حاضر بودند، مناسب ديده شد كه منبرها و روضه‌هاي سابق بازنويسي و منتشر شوند. نوارهايي از اين جلسات موجود بود. مطالب اين نوارها پياده شد و به روي كاغذ آمد. ليكن متأسفانه اين مجموعه كامل نبود. يعني نوارهاي مربوط به برخي از سال‌ها اصلاً‌ موجود نبود. و نوارهاي مربوط به برخي از سال‌ها نيز نواقصي داشت. ولي نوارهاي چند سال به طور كامل، موجود بود. مطالب همان چند سال را محور قرار داديم و مطالب سال‌هاي ديگر را بدان افزوديم. در بازنويسي اين گفتارها و روضه‌ها، مباحث تكراري حذف شد و ساير مطالب نيز خلاصه گشت و حاصل آن، مجموعه‌اي شد كه اينك، پيش رو داريد.

‌     نام اين كتاب را « گلبانگ سربلندي» گذاشتيم. هم حكايت‌گر سربلنديِ امام حسين(ع) است كه بر آستان خداوند سر نهاد بلكه سر داد و سرش بر نيزه «گلبانگ سربلنديِ» اوست، و هم از آن جهت كه نگارنده، منبر رفتن، روضه خواندن و از حسين(ع) گفتن را براي خود سربلندي مي‌بيند؛ و اين امر غير از به مدد و لطفِ خودِ امام حسين(ع)، امكان‌پذير نبوده است.

‌در منبرها و روضه‌هايي كه اين حقير داشته‌ام از شعر، زياد استفاده شده است چرا كه گاهي يك دنيا مطلبِ سخت و پيچيده، در يك بيت شعر، به زيبايي و  به راحتي بيان مي‌شود؛ چنان‌كه پيامبر(ص) فرمودند: «ان من الشعر لحكمة و ان من البيان لسحراً» (برخي از شعرها حكمتند و برخي از بيان‌ها سحرند)؛ و شعر سحر حلالي است كه زيبايي كلام را دوچندان مي‌كند. در اين مجموعه بيش از همه، از مولانا و حافظ استفاده شده است و در مرحله‌ي بعد از سعدي، سپس از ساير شعرا؛ از عطار، سنايي، نظامي،‌ عراقي، جامي، باباطاهر، ابوسعيد ابي الخير گرفته تا بيدل دهلوي، اوحدي مراغه‌اي، صائب تبريزي، محتشم كاشاني، عمان ساماني، سيف فرغاني،‌ شيخ بهايي، آيت الله غروي اصفهاني و تا شاعران عاشورايي معاصر. باز هم به خاطر حفظ روانیِ متن و رعايت فضاي روضه و منبر، از ارجاِع مورد به مورد، خودداري شده است و چون مطالب و شعرها از نوار پياده شده‌اند و نگارنده يادداشتي از آن‌ها در اختيار نداشته است، ممكن است نام همه‌ي شاعراني كه از شعر ايشان در اين مجموعه استفاده شده است، در خاطرِ نگارنده نمانده باشد، به خصوص در مورد شعرهايي كه از شاعران معاصرند. اما سعي كرده‌ايم، تا‌ آن‌جا كه ممكن باشد، نام اين شاعران را بيابيم. به غير از آن شاعران عاشورايي‌اي كه در عشق امام حسين(ع)، جوان‌مرگ شدند، هم‌چون قيصر امين‌پور، نصرالله مرداني و محمدرضا آقاسي، كه هر سه در طول همين هشت سال روي در نقاب خاك كشيدند، نام ساير شاعران عاشورايي كه شعرشان زينت آراي اين دفتر مي‌باشد،‌ به ترتيب الفبا از اين قرار است:‌

مهدي امير كمالی، علی انسانی، عباس براتی پور، محمدحسين بهجتی (شفق)، ‌حبيب الله چايچيان (حسان)، اصغر حاج حيدري (خاسته)، احد ده بزرگي، جعفر رسول زاده (آشفته)، حميدرضا شكاري سر، محمدحسين صادقي، قادر طهماسبی (فريد)، محمدجواد غفورزاده (شفق)، علی رضا قزوه، هاشم كرونی، علي موسوی گرمارودی، محمدجواد مذنب (جمالی)، جواد محدثي و سيد رضا مؤيد.

اگر نام كسی از اين عزيزان در اين‌جا از قلم ما افتاده باشد،‌ قطعاً در دفتر آقا ابا عبدالله(ع) ثبت و ضبط است.

فهرست:

فصل اول: كربلا و عشق

شب اول: نقاش كربلا

شب دوم: سلام بر عشق

شب سوم: حبيب عشق‌بازان‌

شب چهارم: گلبانگ سربلندي

شب پنجم: سياهِ رو سپيد

شب ششم: شيرين‌تر از عسل

خارج از نوبت: کبوترِ پربسته

شب هفتم: ماهی بر لب دریا

شب هشتم: کعبۀ شش گوشه

شب نهم: سه حرف عشق

شب دهم: مستان سلامت می کنند

شب یازدهم:دخترِ تنهای خدا

 

فصل دوم: کربلا: دنیا و آخرت

مجلس اول: مقدمه

مجلس دوم: یقین

مجلس سوم: حیات

مجلس چهارم: قلب

مجلس پنجم: آب حیات

مجلس ششم: مرگ اندیشی

مجلس هفتم: دین

مجلس هشتم: قیام یا قعود؟

 

فصل سوم: راز جاودانگی و ماندگاری عاشورا

حلقۀ اول: خدا

حلقۀدوم: شمشیر

حلقۀ سوم: خون

حلقۀ چهارم: خاک

حلقۀ پنجم: آب

حلقۀششم: اشک

حلقۀ هفتم: ذکر

 

حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی مدرس حوزه و دانشگاه

دیدگاه کاربران (1 دیدگاه)

  1. استاد عزیز و گرامی
    سلام علیکم

    امروز صبح شما را خیلی دعا کردم.ان شا الله عنایت حضرت باری تعالی همیشه و همواره شامل حالتان گردد.
    مدت کوتاهی است که با جنابعالی آشنا شده ام و صد افسوس می خورم که چرا زودتر این سعادت نصیبم نشده بود که از محضر پر فیضتان استفاده نمایم و از درخت پر بار علم و حکمتتان خوشه ها گیرم
    اولا عرض کنم که بنده هم همشهری شما هستم ولی دست تقدیر چنان خواسته که قریب به بیست سال دور از شیراز زندگی کنم.. و همین همشهری بودنم با جنابعالی نیز ارادتم را نسبت به شما دو چندان کرده..بر خود می بالم که شهرم و زادگاهم معرفی کننده چنین چهره هایی است
    اولین بار چهره شما را در مستندی به نام “حدیث سرو” دیدم که ذکر احوال و کرامات آیت الله سید علی قاضی طباطبائی (رحمه الله علیه) در آن شده بود…از بیان شیرین شما و خاطراتی که از جناب آیت الله نجابت(رحمه الله علیه) درباره آقای قاضی نقل می کردید حظ فراوان بردم..
    دیروز پس از چند روز توسل به حضرت سید الشهدا(علیه اسلام) حال خوبی به من دست داده بود…. از کنار کتابفروشی می گذشتم که ناخودآگاه احساس کردم باید به درون کتابفروشی بروم… بی هدف به عناوین کتابهای مختلف را نگاه می کردم که چشمم به کتابی خورد…با این عنوان “گلبانگ سربلندی”
    خوب همین نام جاذبه زیادی برایم داشت..تا اینکه دیدم نام نویسنده آن نیز برایم آشناست..بله همان همشهری خودم و شاگرد آقای نجابت..استاد کاکایی… بی درنگ کتاب را خریدم و به منزل رفتم…
    دیشب مقدمه کتاب را خواندم …بسیار لذت بردم.. یقین حاصل کردم که رسیدن این کتاب به دستم ،از عنایت خود ارباب و مولایم حسین بن علی (علیه السلام) است..
    خاطراتی که از شهید محراب آیت الله دستغیب نقل کرده بودید و داستان قرائت سوره”یس” در حرم سلطان طوس علی بن موسی الرضا(روحی له الفداء) و ماجرای حبیب نجار اشک در چشمان نشاند..جای شما خای من هم دو روز پیش از مشهد و زیارت امام رضا (ع)برگشتم
    این شور و حال با ذکر خاطره سفره های امام حسین در بیت آیت الله نجابت و دیگ هم زدن ایشان دو چندان شد.یاد شهید روزی طلب و شهدای جبهه ها و امام شهیدان نیز چنان اشتیاقی درونم بوجود آورد که مپرس
    امروز صبح بعد از نماز صبح دو بخش اول کتابتان را خواندم .. با یاد مسلم بن عقیل و ظهیر بن قین و حبیب بن مظاهر بسیار گریستم..خدا اجرتان بدهد … قلم شیوایی دارید..اشعاری که انتخاب کرده اید آتشی دارد که جان عاشقان را می سوزاند…
    خیلی دعایتان کردم…خدا خیرتان بدهد… ان شاالله مزد خود را از دست خود ابا عبدالله(علیه السلام) دریافت کنید..
    دیدم در مقدمه از شعرای عاشورایی شیراز هم ذکری کرده بودید… راستش پدربزرگ من نیز یکی از شعرای عاشورایی شیراز بود… خدا همه رفتگان را رحمت کند… نام ایشان “حسینعلی پیروی شیرازی” بود ..تخلص پیروی را داشتند… شاید بشناسید… اگر آدرس خود را لطف کنید یک نسخه از کتاب اشعار ایشان که اشعار عاشورایی ایشان در آن درج شده است را تقدیمتان کنم…نام این کتاب “گلبانگ خون” است
    یک شعر از این کتاب را تقدیم حضورتان می کنم:
    آب فرات قابل لب های او نبود
    این دجله تا به آنقدرش آبرو نبود
    عباس زان نکرد لبی از فرات تر
    کو، را به قدر همتش آبی به جو نبود
    نوشیدن از فرات به هر تشنه لب رواست
    اما روا به همت والای او نبود
    جز آنکه مشک آب رساند به خیمه گاه
    هیچش به سر هوای و به دل آرزو نبود

    دست اوفتاد و چشم ز کف رفت و آب ریخت
    دیگر ره امیدیش از هیچ سو نبود
    دیگر چگونه رو به خیام حرم نهد
    رویی که با سکینه شود روبرو نبود
    دیگر نگاه پر ز تمنای کودکان
    با او به جز حکایت سنگ و سبو نبود
    دیگر برای میر جوانمرد ناامید
    غیر از طریق مرگ طریقی نکو نبود
    جز تیر آب دیده به پیکان ظلم و جور
    آبی برای اصغر نازک گلو نبود
    در زیر خیمه فلک و چتر آسمان
    مردی به پاکبازی آن نامجو نبود
    یک مرد با وفا چو ابوالفضل (پیروی)
    گر کس بکف بود در عالم، بگو نبود
    یا علی
    موفق و منصور باشید
    در سایه عنایت مولا صاحب الزمان(عج)

به ناشناس پاسخ دهید لغو پاسخ