
رویارویی دو دیدگاه دربارۀ عرفان و تجربۀ عرفانی در سدۀ بیستم
دکتر قاسم کاکایی استاد فلسفه دانشگاه شیراز
اشکان بحرانی کارسناس ارشد فلسفه دانشگاه شیراز
کلیدواژه ها: تجربه گرایی، ضدِّ عرفان، معنویت مسیحی، الاهیات سلبی، تجربۀ عرفانی
چکیده
مقالۀ حاضر به تقابل میان دو نگرش عمده دربارۀ عرفان و تجربۀ عرفانی، یعنی جریان تجربه گرایی و جریان ضدِ عرفان میپردازد. در این نوشته، ابتدا مؤلفه های اصلی هر یک از دو جریان اصلی معرفی و بررسی میشوند. از سویی، تجربه گرایی، که از اندیشه های ویلیام جیمز متأثر است، به نقش تجربه های فردی و احوال خارق العاده و تجربه های وجدناک عارفان اهمیت میدهد و تجربه را معرف و نشانۀ امر عرفانی میداند. در مقابل، جریان ضدِّ عرفان، که عمدتاً در نوشته های دنیس ترنر بازتاب یافته است، به تجربه گرایی نقدهایی جدی وارد میکند. به باور هواداران ضدِّ عرفان، امر عرفانی متکی و مبتنی بر جماعت و اعمال و افکار جماعتی است. بر همین اساس، ضدِّ عرفان بر دیدگاه تجربه گرایی نقدهایی وارد میکند، نقدهایی در خصوص نقش تجربه در معنویت قرون وسطا، چرخش در سنت معنوی مسیحیت، خوانش تاریخ معنویت مسیحی و همچنین خوانش تجربه گروانه از متون قرون وسطا. در خاتمۀ مقاله، به نقد و داوری آرای هر یک از دو جریان میپردازیم.