ای که در ساک گزیده‌ای خانه

دختری سه‌ساله است. نامش فاطمه و از پدر و مادری که هر دو شرافت سیادت دارند. مدتها است که مزه و نمک جمع خانوادگی ما است. بسیار شیرین‌زبان و دل‌ربا و در عین حال کوچولو و ریز نقش. سال گذشته که دوساله بود مادرش شعری از سهراب سپهری به وی یاد داده بود و در گروه تلگرامیِ خانواده فیلمی از وی به اشتراک گذاشته بود. شعر زیر را در آنجا به اشتراک گذاشتم:

 

بلبل خوشخوان ماست، فاطمه ساداتِ ما
دوست‌تر از جان ماست، فاطمه ساداتِ ما

«تیز دو و تیزرو و تیزگام»
کبک خوش الحان ماست، فاطمه ساداتِ ما

ریزقد و ریزلب و ریزنقش
جزو بزرگان ماست، فاطمه ساداتِ ما!

نام گروه چون شده‌است با لغت «مهر» عجین
مهر تابان ماست، فاطمه ساداتِ ما

چون که چو یک سلسله ما همگی گشته‌ایم
سلسله‌جنبان ماست، فاطمه ساداتِ ما

شعر سپهری به لب، با حرکات بدن
فلفل رقصان ماست، فاطمه ساداتِ ما!

پر ز شکرخند لب، هردو، پدر، مادرش
غنچهٔ خندان ماست، فاطمه ساداتِ ما

قاسم و امثال او، کُشته چو پروانه‌اند

شمعِ فروزان ماست، فاطمه‌سادات ما

 

اخیرا بچه‌ها او را در یک ساکِ بسیار کوچک جاداده و از او عکس گرفته و در گروه متتشر کرده بودند. جهت طبع‌آزمایی شعر زیر را فرستادم:

 

 

ای که در ساک گزیده‌ای خانه
بُرده‌ای دل ز ما چه جانانه

خود نگاهت ز عمقِ آن پوشش
گشته کَهرُبایِ خویش و بیگانه

گویی غنچه‌ای که گُل شده‌ای
دلِ ما را بکرده پروانه

گُل چه گویم که بلبلی گاهی
از نوایت به رَقْص کاشانه

بلکه چون عسل بمانی تو
که به کندو گرفته‌ای لانه

دیده مرغِ دلم  تو را در آن پوشش
گفته دامی است درونِ آن، دانه!

بعد از این با دیدنِ تو در آن کیف
کَس دُر و صدف را نخوانَد افسانه

نیست مویِ تو آشکار در آنجا
خون‌به‌دل شد بدین سبب شانه

خود چقدر لذیذی ای فلفل!

قاسم از این دوگانه دیوانه

حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی مدرس حوزه و دانشگاه

دیدگاهتان را بنویسید