یا رب چه غرور و وَجد و شور است امشب
شبی به رباعی زیر از مولانا برخوردم:
ماییم که از بادهٔ بیجام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
ماییم که بیهیچ سرانجام خوشیم
چنان حال خوشی دست داد که رباعی او را چنین ادامه دادم:
ماییم که از بادهٔ بیجام خوشیم
هر صبح منوریم و هر شام خوشیم
گویند سرانجام ندارید شما
ماییم که بیهیچ سرانجام خوشیم
گفتند وصال او ندارد نامی
ما در سحر از وصالِ بینام خوشیم
در دامِ جمالِ خوبرو افتادیم
آزادی نخواهیم بدین دام خوشیم
**********
از وَجدِ جلالِ دین چه دلشاد شدم
رَستم زخراباتِ غمْ آباد شدم
غفلت ز همه وجودِ من رخت ببست
از عشقِ خداوند پُر از یاد شدم
**********
یا رب چه غرور و وَجد و شور است امشب
داوود به سُرایشِ زبور است امشب
زهره به نوایِ چنگ و نِی می خوانَد
قوتِ تن و جان جمله نور است امشب
**********
هر دم ز عنایتت به فردوسْ دَرَم
از فضلِ تو هر دم به بهشتی دگرم
گر جمع شوند همه مجانینِ جهان
در عشق تو من ز جمله مجنونترم
**********
من از کَرَم و جود تو پاینده شدم
خود مرده بُدَم به لطف تو زنده شدم
خواندند مرا خواجهٔ کَوْنَین ولی
بگذاشتم این را و تو را بنده شدم
**********
تا مهرِ تو در عشق گرفتارم کرد
از خوابِ هزارساله بیدارم کرد
ستر تو بپوشید هزار عیبِ مرا
آنگه به ثنا همی سزاوارم کرد
بیت ماقبل آخر اشاره به یک فقره از مناجات شعبانیه دارد که «أیْقَظْتَنی لِمَحَبَّتِک» و بیت آخر اشاره به این فقره از دعای کمیل دارد که «کَمْ مِنْ قَبیح سَتَرْتَه وَ کَمْ مِنْ ثَناء جمیل لَسْتُ أهلا لَهُ نَشَرْتَه»