

کتاب گلبانگ سربلندی که چاپ اول آن مدتها نایاب شده بود همزمان با اربعین 1437 از سوی انتشارات حكمت به چاپ جدید رسید و منتشر شد. در دیباچۀ جدید این کتاب آمده است:
خوشا از ني خوشا از سر سرودن/خوشا نینامهاي ديگر سرودن
نـواي نـي نـواي آتشيـن اسـت/بگو از سر بگيرد دل نشين است
سري بر نيـزهاي منـزل به منزل/به همراهش هزاران كاروان دل
چو ازجان پيش پاي عشق سر داد/سرش بر ني،نواي عشق سرداد
چهار سال از انتشار آنچه به نام و به عشق حسين(ع) نگاشته بودم گذشت همان نوشته كه ذكر سَري بود كه به تعبير مرحوم قيصر امينپور بر ني، «گلبانگ سربلندي» سر داد. اينك زمان «از سر سرودن» آن در چاپ و هيئتي جديد فرارسيده است. خدا را شاكرم كه در اين مدت، اين كتاب مورد عنايت سرسپردگان حضرت اباعبدالله(ع) و بهويژه نسل جوان قرار گرفت. برخي از بزرگان نيز آن را سبكي جديد در روضهخواني شمردند و ستودند؛ و همهي اينها جز لطف خود حضرت نبوده است كه:
از رهگذر خاك سر كوي شما بود
هر نافه كه در دست نسيم سحر افتاد
اينك پس از آن چهار سال و با گذشت چهل روز از عاشورا، در آستانۀ اربعين حسيني، اين اثر نيز با كاروان عشق به منزل جديدي رسيده است؛ از دست اندركاران انتشارات حكمت و بهويژه از برادر عزيز دكتر حسين غفاري كه در اين منزل جديد ميزبان اين اثر بوده و كار چاپ و انتشار آن را پذيرا شدهاند، بينهايت سپاسگزارم. براي همۀ آنان كه در جهت چاپ جديد اين اثر قدمي برداشته و يا از انتشار آن حمايتي كردهاند، آرزوي معيّت با حسين(ع) را دارم كه:
«يا لَيتنا كُنّا معكم فنَفوز فوزاً عظيما»
قاسم كاكايي
دانشگاه شيراز
26 آبان 1394، 5 صفر1437
و در پیشگفتار قبلی آمده است:
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سر بلندی بر آسمان توان زد
آنچه پیش رو دارید، عرض ارادتی است نسبت به آستان بلند حضرت سیدالشهدا، حسین بن علی(ع)، در حد معرفت و عشق نگارنده به آن حضرت. هر چند نگارنده به قلت بضاعت و معرفت خویش نسبت به آن ساحت، معترف است، ولی در این عرض ارادت، زبانش چنین مترنم است که:
عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم
با شیر اندرون شد و با جان بِدَر شود
شاها اگر به عرش رسانم سریرِ فضل
مملوک این جنابم و مسکین این درم
گر بَرکَنم دل از تو و بردارم از تو مهر
آن مهر بر که افکنم، آن دل کجا برم؟
این کتاب، با همهی کتابهایی که تاکنون از نگارنده منتشر شده است، فرقی اساسی دارد؛ و آن اینکه صرفاً حاصلِ کرسی تدریس حوزه و دانشگاه نیست، بلکه محصولِ هشت سال منبر و روضه خوانی نیز هست. به جای آن که تحقیق و پژوهشی محض در موضوعی خاص و به روشی فلسفی باشد، گویشی عاشقانه است؛ بیان عشق و مهری است که طی سالهای طولانی و تحت شرایط مختلف حاصل آمده است:
سعدی به روزگاران، مهری نشسته در دل
بیرون نمیتوان کرد الاّ به روزگاران
خداوند توفیق داد که از کودکی پایم به مجالس عزاداری امام حسین(ع)، باز شود. ادب و حرمتی که بر این مجالس، حکمفرما بود، حسی را در من بر می انگیخت تا صاحبِ محترمِ مجلس، یعنی حسین بن علی(ع) را بهتر بشناسم. هرچند محرم و عاشورا را همواره دوست داشتم، ولی احساس می کردم که به چیزی فراتر از سینه زنی ومنبرهای متعارف نیاز دارم. در این راه، شاگردی دلسوختگان اباعبدالله(ع) یعنی مرحوم حاج علی اصغر سیف، آیت الله شهید سید عبدالحسین دستغیب و عارف کامل حضرت آیت الله حاج شخ حسنعلی نجابت«رضوان الله تعالی علیه» توفیقاتی بود که به برکت امام حسین(ع) مرحله به مرحله نصیب این حقیر شد.
شور و شوقی که اولیای خدا، مثل امام خمینی، شهید دستغیب و آیت الله نجابت در جوانان این دیار به وجود آورده بودند، ما را هم راهی جبهه ساخت تا برههای از خاطره انگیزترین ایام عمر را در کنار محبان حسین(ع) و عاشقان شهادت، طی کنیم. جبهه همه چیزش رنگ حسین(ع) را داشت و بوی او را میداد. آنجا بود که حس میکردی آنچه قبلاً از دکتر شریعتی خواندهای که «شهادت دعوتی است به همهی عصرها و به همهی نسلها که اگر میتوانی بمیران و اگر نمیتوانی بمیر»، با آنچه اینجا به چشم میبینی، چقدر فاصله دارد. اینجا غیر از عشق خدا، هیچ چیز در کار نبود. اینجا به یقین میرسیدی که «شهید نظر میکند به وجه الله» (الشهید ینظر الی وجه الله). آرزوی شهادت در اینجا، چیزی جز شوق لقای دلدار نبود. اینجا حس میکردی که با اصحاب امام حسین(ع) حشر و نشر داری. یک نمونه از آنها را که شهیدِ محرّم و شهیدِ عملیات محرّم بود، شهید حبیب روزی طلب را، در همین کتاب یاد کردهام.
سال ۱۳۷۹ بنام سال امام علی(ع) نامگذاری شده بود. دردانشگاه شیراز نیز، همایش بزرگی تحت عنوان «سیره و اندیشۀ امام علی(ع)، برگزار شد که این حقیر، سِمَت دبیری آن را به عهده داشت. این همایش در روز هجدهم ذی الحجه، یعنی در روز عید غدیر خم پایان یافت و از برکت انفاس امیر المؤمنین(ع)، فردای آن روز، برای اولین بار، توفیق عزیمت به عتبات و زیارت کربلا را پیدا نمودم. هنوز صدام سقوط نکرده بود. از پایان جنگ و حال و هوای جبهه نیز چندان دور نشده بودیم. نمیتوانم حال خود را در این سفر بیان کنم. همواره در جبهه میخواندیم که:
بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا
بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
اصلاً باورم نمیشد که روزی بتوانم در سرزمین نور، کنار قبر امام حسین(ع) بنشینم و زیارت عاشورا بخوانم، کنار علقمه، اباالفضل(ع) را زیارت کنم، در تل زینبیه، زینب(ع) را یاد نمایم و … اما حقیقت داشت. اکنون خودم را در کربلا مییافتم و این غیر از لطف خود امام حسین(ع) چیز دیگری نبود:
هر دَمَش با من دل سوخته لطفی دگر است
این گدا بین که چه شایستهی انعام افتاد
«نجف»، «کاظمین» و «سامرا» نیز، تو را به ملکوت میبردند ولی کربلا داستان دیگری داشت. تمام وجودت را به آتش میکشید و شعلهور میساخت. با این آتشِ درون و شعلهور، به شیراز بازگشتم. چند روز به محرّم باقی مانده بود. با آن که رزضه خوان نبودم، از حسینیۀ «مهد شهیدان» شیراز دعوتم کردند تا دهۀ محرم آن سال را در آنجا روضه بخوانم.
حوادث طوری دست به هم داده بودند که احساس میکردم این خودِ آقا امیر المؤمنین(ع) و خودِ آقا ابا عبدالله الحسین(ع) هستند که دارند دعوتم میکنند، احساس میکردم که آتشی را که امام حسین(ع) در کربلا به جانم افکنده و هنوز تازه بود، باید جایی بیرون دهم، و کجا مناسبتر از مجلس امام حسین(ع)؟ که:
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
اما این جلسات، محدود به آن سال نشد و منبر و روضهی این حقیر در دههی محرم و در مهدِ شهیدان شیراز، هشت سال تداوم پیدا کرد؛ و این مجموعه، حاصل این هشت سال منبر و روضه است.
منبرهای این حقیر در این حسینیه، قرار نبود به صورت نوشته یا کتاب درآید. اما در دو سال اخیر، توفیق ادامهی این منبرها از بنده سلب شد. لذا به درخواست جمعی از کسانی که در جلسات سالهای گذشته حاضر بودند، مناسب دیده شد که منبرها و روضههای سابق بازنویسی و منتشر شوند. نوارهایی از این جلسات موجود بود. مطالب این نوارها پیاده شد و به روی کاغذ آمد. لیکن متأسفانه این مجموعه کامل نبود. یعنی نوارهای مربوط به برخی از سالها اصلاً موجود نبود. و نوارهای مربوط به برخی از سالها نیز نواقصی داشت. ولی نوارهای چند سال به طور کامل، موجود بود. مطالب همان چند سال را محور قرار دادیم و مطالب سالهای دیگر را بدان افزودیم. در بازنویسی این گفتارها و روضهها، مباحث تکراری حذف شد و سایر مطالب نیز خلاصه گشت و حاصل آن، مجموعهای شد که اینک، پیش رو دارید.
نام این کتاب را « گلبانگ سربلندی» گذاشتیم. هم حکایتگر سربلندیِ امام حسین(ع) است که بر آستان خداوند سر نهاد بلکه سر داد و سرش بر نیزه «گلبانگ سربلندیِ» اوست، و هم از آن جهت که نگارنده، منبر رفتن، روضه خواندن و از حسین(ع) گفتن را برای خود سربلندی میبیند؛ و این امر غیر از به مدد و لطفِ خودِ امام حسین(ع)، امکانپذیر نبوده است.
در منبرها و روضههایی که این حقیر داشتهام از شعر، زیاد استفاده شده است چرا که گاهی یک دنیا مطلبِ سخت و پیچیده، در یک بیت شعر، به زیبایی و به راحتی بیان میشود؛ چنانکه پیامبر(ص) فرمودند: «ان من الشعر لحکمه و ان من البیان لسحراً» (برخی از شعرها حکمتند و برخی از بیانها سحرند)؛ و شعر سحر حلالی است که زیبایی کلام را دوچندان میکند. در این مجموعه بیش از همه، از مولانا و حافظ استفاده شده است و در مرحلهی بعد از سعدی، سپس از سایر شعرا؛ از عطار، سنایی، نظامی، عراقی، جامی، باباطاهر، ابوسعید ابی الخیر گرفته تا بیدل دهلوی، اوحدی مراغهای، صائب تبریزی، محتشم کاشانی، عمان سامانی، سیف فرغانی، شیخ بهایی، آیت الله غروی اصفهانی و تا شاعران عاشورایی معاصر. باز هم به خاطر حفظ روانیِ متن و رعایت فضای روضه و منبر، از ارجاِع مورد به مورد، خودداری شده است و چون مطالب و شعرها از نوار پیاده شدهاند و نگارنده یادداشتی از آنها در اختیار نداشته است، ممکن است نام همهی شاعرانی که از شعر ایشان در این مجموعه استفاده شده است، در خاطرِ نگارنده نمانده باشد، به خصوص در مورد شعرهایی که از شاعران معاصرند. اما سعی کردهایم، تا آنجا که ممکن باشد، نام این شاعران را بیابیم. به غیر از آن شاعران عاشوراییای که در عشق امام حسین(ع)، جوانمرگ شدند، همچون قیصر امینپور، نصرالله مردانی و محمدرضا آقاسی، که هر سه در طول همین هشت سال روی در نقاب خاک کشیدند، نام سایر شاعران عاشورایی که شعرشان زینت آرای این دفتر میباشد، به ترتیب الفبا از این قرار است:
مهدی امیر کمالی، علی انسانی، عباس براتی پور، محمدحسین بهجتی (شفق)، حبیب الله چایچیان (حسان)، اصغر حاج حیدری (خاسته)، احد ده بزرگی، جعفر رسول زاده (آشفته)، حمیدرضا شکاری سر، محمدحسین صادقی، قادر طهماسبی (فرید)، محمدجواد غفورزاده (شفق)، علی رضا قزوه، هاشم کرونی، علی موسوی گرمارودی، محمدجواد مذنب (جمالی)، جواد محدثی و سید رضا مؤید.
اگر نام کسی از این عزیزان در اینجا از قلم ما افتاده باشد، قطعاً در دفتر آقا ابا عبدالله(ع) ثبت و ضبط است.
فهرست:
فصل اول: کربلا و عشق
شب اول: نقاش کربلا
شب دوم: سلام بر عشق
شب سوم: حبیب عشقبازان
شب چهارم: گلبانگ سربلندی
شب پنجم: سیاهِ رو سپید
شب ششم: شیرینتر از عسل
خارج از نوبت: کبوترِ پربسته
شب هفتم: ماهی بر لب دریا
شب هشتم: کعبۀ شش گوشه
شب نهم: سه حرف عشق
شب دهم: مستان سلامت می کنند
شب یازدهم:دخترِ تنهای خدا
فصل دوم: کربلا: دنیا و آخرت
مجلس اول: مقدمه
مجلس دوم: یقین
مجلس سوم: حیات
مجلس چهارم: قلب
مجلس پنجم: آب حیات
مجلس ششم: مرگ اندیشی
مجلس هفتم: دین
مجلس هشتم: قیام یا قعود؟
فصل سوم: راز جاودانگی و ماندگاری عاشورا
حلقۀ اول: خدا
حلقۀدوم: شمشیر
حلقۀ سوم: خون
حلقۀ چهارم: خاک
حلقۀ پنجم: آب
حلقۀششم: اشک
حلقۀ هفتم: ذکر