پایگاه اطلاع رسانی شهر کتاب -گزارش نقد و بررسی کتابهای «اقتدا به محمد (ص)» نوشتهی کارل ارنست و «محمد (ص) بر پایهی کهنترین منابع» نوشتهی مارتین لینگز:
کتابهای «اقتدا به محمد (ص)» نوشتهی کارل ارنست و «محمد (ص) بر پایهی کهنترین منابع» نوشتهی مارتین لینگز، سه شنبه، نهم آبانماه در مرکز فرهنگی شهر کتاب نقد و بررسی شد. «اقتدا به محمد (ص)» را قاسم کاکایی و «محمد (ص) بر پایهی کهنترین منابع» را سعید تهرانینسب به فارسی برگرداندهاند. این دو کتاب به همت انتشارات هرمس و اتشارات حکمت در دسترس مخاطبان قرار گرفتهاند. در این نشست قاسم کاکایی، حسن بلخاری، عبدالله نصری و سعید تهرانینسب حضور داشتند.
معنویت و عقلانیت، اما مهجور
کاکایی، مترجم کتاب اقتدا به محمد (ص)، در ضرورت پرداختن به مسالهی اسلام هراسی و اسلام ستیزی در غرب، گفت: این کتاب بر ما روشن میکند که قضیهی اسلامستیزی در غرب یک توهم نیست، وجود دارد و درستاندرکان سیاست به ویژه صهیونیستها آن را در دستور کار خود قرار دادهاند. ما باید به این مساله حساسیت داشته باشیم، که البته داریم. در غیر این صورت سیاست اسلامستیزی پیشرفت خواهد کرد. نکتهی مهم در شکل حساسیتورزی در رویارویی با این مساله اتخاذ رویکردی عاقلانه است، چراکه اگر موضعگیریهای ما تداوم نداشته باشد و عاقلانه نباشد ثمربخش نخواهد بود و به نحوی ما در جریان و متن سناریوی آنها قرار خواهیم گرفت. اهانت غربیان به مقدسات دینی و مذهبی را نمیتوان بر پایهی آزادی بیان بررسی کرد. در این خصوص، در سالهای ابتدایی انقلاب شاهد بودیم که بر اساس موافقت امام (ره) اعضای شاخص حزب توده در رسانههای رسمی حاضر میشدند و با متفکران مناظره میکردند. این مصداق آزادی بیان است اما بر این اساس نمیتوان از مواضع موهن و استهزایی گذر کرد.
وی مواضع کارل ارنست مولف کتاب اقتدا به محمد (ص) را در خصوص اسلام ستیزی تشریح کرد: او استاد تمام مطالعات اسلامی در دانشگاه کارولینای شمالیست. در هاروارد محضر آنه ماری شیمل را درک کرده است. علایق ابتدایی وی به اسلام، از طریق عرفان اسلامی و تصوف صورت یافته است. ارنست علاقهای ویژه به مولوی و شیخ روزبهان دارد و دو کتاب هم در ارتباط با روزبهان تالیف کرده است. وی در ایران جوایزی از جشنوارهی فارابی و انجمن حکمت و فلسفه دریافته کرده است. ارنست در ارتباط با چاپ کتاب اقتدا به محمد با مشکلات و مصائبی رویارو شد، از این رو که پایان آن با واقعهی یازدهم سپتامبر مصادف شده بود. این کتاب در نهایت به همت دانشگاه کارولینای شمالی چاپ شد. ارنست نقشی به سزا در شفافسازی مواضع غرب در ارتباط با اسلام داشته است. در این خصوص طرح دو مطلب ضروریست. او یک سال پس از یازدهم سپتامبر، کتابی را با عنوان «تنزیلات نخستین» برای درس و امتحان ورودی دانشجویان، در نظر گرفت. این کتاب مشتمل بر سور قصار قرآن است که به همت پرفسور مایکل سلز ترجمه و تفسیر شده است، از این رو از جانب سیاستمدارن و صهیونیستها مشکلاتی ایجاد که در نهایت به رای مثبت دادگاه بر له آنها منجر گشت.
کاکایی ادامه داد: اقدام دیگر او در این خصوص، قرار دادن کتابی با عنوان «درآمدی بر اسلام» در فهرست دروس اجباری- انتخابی دانشجویان بود. این کلاس پس از چند دوره مورد استقبال دانشجویان واقع شد. ارنست انگیزهی خود را در این باب به صراحت عنوان کرده است: من مسلمان نیستم، اما میدانم که هیچ دینی در غرب چون اسلام چهرهی منفی ندارد. ارنست بر دو مطلب در کتاب خود تاکید میکند. اول، زدودن جهل امریکایی نسبت به اسلام و دوم کلیشهسازی غربیان از مسلمانها. از جمله تاکیدات وی این است که در غرب ایرانیها را به عنوان مسلمان نمیشناسند، اسلام شیعه و ایرانی شناخته شده نیست.
وی در ادامه، وجوه ساختاری کتاب اقتدا به محمد (ص) را تشریح کرد: مولف در فصل اول، برخورد اسلام و غرب را تشریح و ریشهیابی کرده است. او ابتدا مسالهی رویارویی مسحیت با اسلام مد نظر قرار داده است. به زعم ارنست برتافتن اسلام از جانب مسیحیت مهیا نبود؛ پیروان مسیحیت آن را آخرین دین میپنداشتند و نیز معتقد بودند که خدا، خود در قالب مسیح، برای بخشایش گناه اولین و آخرین تجسد یافته و حلول کرده است. چنین دیدگاهی به قطع اسلام را نخواهد پذیرفت. به دنبال آن تبلیغات علیه اسلام آغاز شد. به اعتقاد ارنست، این رویکرد، به طبع واکنش مسلمانان را نیز بر انگیخت. برخورد این دو دین در جنگهای صلیبی به اوج خود رسید. پس از آن فتح اروپا به دست ترکان عثمانی، بدبینی اروپاییان به اسلام را تشدید کرد. غربیها اسلام و مسلمانان را همواره در قالب ترکان و اعراب شناختهاند، نه ایرانیان؛ پرفسور ونسان برومر بعد از سفر به ایران بر این واقعیت تاکید کرده است. به اعتقاد او شناخت، درک و دریافت صحیح اسلام با شناخت ایرانیها مسیر میشود.
کاکایی افزود: ارنست معتقد است که در مقابل، استعمار نیز بدبینی مسلمانان به غرب را برانگیخت. از دیگر سو مواضع انقلاب اسلامی در قبال غرب و به ویژه امریکا باعث سربرآوردن برخی جریانات افراطی شد که این نیز بر این ماجرا دامن زده است. به دنبال این اتفاقات اسلام از دو سو مورد هجمه واقع شده است، اول سیاستمداران غربی که پس از فروپاشی شوروی به دنبال دشمنی فرضی میگردند و دوم، بنیادگران و افراطیهایی چون القاعده و طالبان. به اعتقاد من هر گامی که در جهت تایید و قدرت یافتن طالبان شیعی برداشته شود، اسلام ستیزی و اسلام هراسی نزد غربیان را قوام میبخشد. ارنست در مرتفع ساختن این آسیبها راهکارهایی ارائه کرده است. به اعتقاد وی ابتدا بایستی تمدن اسلامی معرفی شود، ضرورت بعدی تاکید بر جنبههای عقلانی و معنوی اسلام است. او شیعه و تصوف را به عنوان بعد معنوی اسلام معرفی و بر آن تاکید کرده است. من معتقدم که ما خود همین دو بعد را زیر سوال میبریم، به راحتی میتوان دید، هر آنکه از معنویت و عقلانیت سخن گفته است امروز به نخوی در معرض سوال گرفته است. نگاههای مقطعی، تصاویر مخدوش!
بلخاری ضمن تاکید بر اینکه در سخنانش رویکردی انتقادی نسبت به دو کتاب اقتدا به محمد (ص) و محمد (ص) بر پایهی کهنترین منابع، نخواهد داشت و بنا را بر گفتگو خواهد گذاشت، مباحث خود را آغاز کرد: من در انتها به تشریح و تببین این موضوع خواهم پرداخت که آیا تصاویر این کتاب، تصاویر حقیقی اسلام در جهان غرب هستند یا در آینده مشکلاتی را ایجاد خواهند کرد. طرح این معنا از اینروست که، به اعتقاد من، مانوس مطلق در بطن یک معنا، میتواند راوی و مخبر صادق آن معنا باشد، نگاههای برشی و مقطعی به قطع نمیتوانند چهرهی پاک و دقیق اسلام را به جهان امروز عرضه کنند. این دیدگاه به معنای نادیده انگاشتن ارزشهای این آثار نیست. کار ارنست، ارزشمند است، اما این اثر از ورای دید پلورالیستی مولف و نگاهی کاملا گذرا به تصوف و هنر اسلامی به یک کتاب کلی بدل شده است.
وی مارتین لینگز، مولف کتاب محمد (ص) بر پایهی کهنترین منابع، را در کنار کسانی چون، شیمل، بورکهارت و سید حسین نصر، به جریانات سنتگرایانهی اخیر منتسب دانست و در شرح کم و کیف فعالیت ایشان گفت: رویکرد آنها، به حق از اهمیتی به سزا برخوردار است. وجوهات فلسفی، حکمی و هنری مورد توجه آنها واقع و منجر به تولید آثار بسیار مهمی در این حوزه شد. از دیدگاه ایشان زمین و آسمان و همچنین ماده و معنا مانوس هم هستند و در تقابل قرار ندارند. لینگز در امتداد این نوع نگاه کتابی در ارتباط با تذهیب قرآنی تالیف کرده است که از کیفیتی بسیار مطلوب برخوردار است. اما در خصوص این کتاب نمیتوان چنین نظری داشت، در جای جای مختلف آن دیده میشود که مترجم در پاورقیها سعی در جبران خطاهای آشکار متن داشته است. بایستی از زاویهای دیگر نگاه کرد؛ قرن بیست و یکم، قرن تخالف اسلام و غرب خواهد بود. ما با قرنی پر آشوب رویاروی خواهیم بود.
بلخاری ادامه داد: نمیتوان اسلام را چون کمونیسم پنداشت، که چند صباحی به مدد سیاست برپا بماند و بعد روانهی موزهها شود. اسلام یک ایده، یک فرهنگ است. غرب قدرت وسیع آن را میداند و دایم بر طبل جنگ با آن خواهد کوفت. از این رو من اعتقاد دارم باید به نحوی دیگر و از زاویهای دیگر به این مساله نگاه کرد. کتاب موهن آیات شیطانی را در نظر بیاورید، این اثر بر پایهی رئالیسم جادویی، یکی از موفقترین سبکهای نیمهی دوم قرن بیستم و در شکلی مطلوب، نگارش یافته است. مبنای آن روایات تاریخ طبریست. کاریکاتورهایی که با رویکرد مشابه از دانمارک سر بر آوردند، نیز در ذیل خود به سیرهی ابن هشام اشاره میکردند. احادیث مجعول بسیاری در طول تاریخ تولید و مورد استناد برخی رویکردهای اینچنینی واقع شدند. از آنگاه هیچ تلاش موثری در جهت تنقیح این احادیث صورت نیافته است. تاریخ اسلام تاریخیست آلوده؛ اما تاریخ یک تمدن در لزوم تصویر ماهیت آن تمدن نیست.
وی مصادیقی را تایید این مدعا تشریح کرد: گاه در تاریخ میبینیم که پیرایههایی به اسلام نسبت داده میشود که در اساس با جان نورانی محمد فرق دارند، او مطلق، تبرئه و مبراست از صفاتی که مسلمانان به او نسبت دادند. در همین کتاب مارتین لینگز، فصلی وجود دارد با عنوان «چه کسی را بیشتر از همه دوست داری؟»، مخاطب این سوال پیغمبر است، فارغ از بحث شیعه و سنی تعداد دفعاتی که کلمهی «عایشه» و تعداد دفعاتی که کلمهی «فاطمه» و دیدگاهی که پس از آن ارائه میشود را در نظر بیاورید. مسلم و واضح است که غرب نمیتواند ازدواج یک دختر نه ساله را دریابد، فارغ از مبحث تعدد زوجات نوع روایت ازدواج پیغمبر و عایشه به نحوی بیان میشود که به قطع برای غربیان سوء تفاهم ایجاد خواهد کرد. از این رو نمیتوان تمامی رویکرد ایشان را دشمنی تلقی کرد. این سو تفاهم به دنبال تاریخنگاری آلوده وگاه فقدان تاریخ نگری ما تحقق مییابد. در قیاس با تاریخنگاریهای اهل تسنن شیعه فعالیت چندانی در این حوزه انجام نداده است، تنها اثر در خور «فروغ ابدیت» است که سی سال بیشتر از عمرش نمیگذرد.
بلخاری صحت تاریخنگاری را در گرو ویژگیهایی دانست و آنها را تبیین کرد: در این قرن پر کشمکش، اسلام حقیقی باید به همت کسانی مطرح شود که اول و به ذات باورمند، صادق و البته عالم باشند. چراکه صداقت به تنهایی کافی نیست،گاه بزرگترین ضربات را از صادقان جاهل خوردهایم. در ارتباط با بحث ترجمه، به اعتقاد من، ما نیازمند ترجمهی معکوس هستیم. باید این رویکرد در ایران تحقق یابد تا ایرانیان متعصب تصور نکنند تمام غرب یک سره ضد اسلام است، این مساله از این دیدگاه بسیار مهم است. رویکرد کتابهای مذکور را نمیتوان بر پایهی اسلامشناسی دانست، مترجم اقتدا به محمد (ص) خود در مقدمهاش بر این امر تاکید کرده است. مولف، تصوف، عرفان و هنر اسلامی را نمیشناسد. در هنر اسلامی رازهایی وجود دارند که دقیقترین جلوههای جمالشناختی این دین هستند. برخی غربیها معتقدند که از زاویهی هنر میتوان اوج لطافت یک دین را در عالیترین سطح معنا ادراک کرد. در نهایت اگر در قرن پر کشمکش حاضر، غایت، اسلامشناسی بیشائبه و دقیق است، با ترجمهی معکوس محقق خواهد شد. شریعتی را جدی بگیرید. مضخرفات سیاسی کهگاه فاضلان را خانهنشین کرد و حقیقت را بر دار، سبب شد ما با زبان زمان آشنا نشویم. شریعتی یکی از جلوههای آن بود، من او را در کنار مطهری قرار میدهم و پیش از این دو مولانا را؛ آنها برآمده و شکفته شده از مزرعهی این دین هستند، مخبران صادق هستند و میتوانند اسلام را در آینده آنطور که هست ارائه بدهند. عوامل ناکافی
نصری، نگاههای انتقادی به تاریخنگاری اسلامی را نقد کرد: در ارتباط با تاریخ حیات پیامبر، دو گروه عمده از پیروان او، اهل تسنن و شیعه، فعالیتهای بسیاری صورت دادهاند. لینگز، یک غربیست که به اسلام و تسنن گرویده است. آیا میتوان او را به واسطهی عدم گرایش به شیعه، محکوم کرد؟ این دیدگاه صحیح است؟ در ارتباط با تاریخنگاری شیعیان باید گفت که نمیتوان آن را تنها محدود به یک اثر، فروغ ابدیت، کرد. ایشان در میانهی متون رجال، مباحث حدیثشناسی و در ذیل تفاسیر خود تاریخنگاری کردهاند. در عصر حاضر نیز افراد متعددی در این حوزه فعالیت کردهاند. از آن جمله، میتوان به افرادی چون علامه امینی، مرتضی جعفرعاملی، میر حامد حسین و جعفر شهیدی اشاره کرد. میتوان مشاهده کرد که در برخی کتب تاریخی گزارشهایی یافت میشود که با گزارشهای دیگر متناقض هستند، این تنها به یک فرقهی خاص مربوط نمیشود. در ارتباط با کتاب لینگز باید توجه داشت که او بخشی از منابع موجود را مورد استفاده قرار داده است و از آنها نام برده است.
نصری در خصوص کتاب محمد (ص) بر پایهی کهنترین منابع، تاکید کرد: برخی قسمتهای این اثر نیاز به حواشی دارد و برخی خیر. ضمن مطالعهی این کتاب و آنچه در خصوص پیامبر عنوان شده است میتوان نوع نگاه او را در رویارویی با افرادی که به زعم ما قابل تفکیر هستند دریافت. بنابراین استناد در تاریخنگاری نمیتوان شخصیتی را به تمامی سیاه و یا سفید دانست. به اعتقاد من برخی مطالب آن قابل بحث و قابل نقد هستند همانطور مترجم فارسی آن و دیگر مترجمان بر آنها تاکید کردهاند. در این میانه تفاوت فهمها از اسلام را نیز باید لحاظ کرد. نکته حائز اهمیت دیگر این است بسیاری از محققان و مورخان غربی مسلمان نبودهاند و نمیتوان انتظار داشت آنها نگاهی چون مورخان شیعه داشته باشند.
وی در ادامه ویژگیهای این اثر را برشمرد: حوادث تاریخی مربوط به مقاطع مختلف، در فصولی کوتاه ارائه شدهاند. مولف کار خود را از دوران ابراهیم (ع) آغاز کرده است. محیط طبیعی و جغرافیایی جوامع عرب در آن مقطع به خوبی تشریح شده است. نکتهی مثبت دیگر بحث حول اتفاقات مهم عصر پیامبر بر اساس ترتیب زمانی آنهاست. البته اشکالاتی در برخی فصول وجود دارد که مترجم در حاشیههای خود به آنها اشاره کرده است. وضعیت شهرها و صحراها به خوبی تبیین و تشریح شدهاند. مولف روابط رسول خدا با کسانی که امروز ذهنیت ما نسبت به ایشان دیگر گونه است و همچنین خاندان او را به خوبی تصویر کرده است. رفتار پیامبر با مخالفانش، در بطن اتفاقات تاریخی تشریح شدهاند.
نصری افزود: اینها چیزی نیستند که فراگیریشان نیاز است؟ این کتاب نقاط مثبت بسیاری دارد و نمیتوان بر اساس یک فصل در ارتباط با آن داوری و قضاوت کرد. تاثیر این کتاب و آثاری از آن دست نزد غربیان میتواند بسیار قابل توجه باشد، چراکه نویسندهی آن از بطن فرهنگ غربی برآمده است. در ارتباط با مبحث ولایت و حضرت علی (ع) اشارات خوبی شده است، در برخی موارد هم به واسطهی منابع مورد استفاده اشکالاتی وجود دارد که مترجم به آنها پرداخته است. نکتهی حائز اهمیت این است که تمامی این مطالب در منابع اسلامی موجود هستند، اما اثری اینچنینی میتواند تاثیری مضاعف داشته باشد چراکه مولف آن، در پی بازنمایی تاثیرات رفتار پیامبر در کنار بیان اعتقاداتش، در تاسی یافتن مردم از وی، بوده است.
نصری در انتها اهمیت این قبیل رویکردها را در رویارویی با کنشها و و اکنشهای سیاسی بازگو کرد:
غرب ستیزی ما باید در جای خود و در مقابل اسلام ستیزی آنها ادامه یابد. اما نباید تصور کرد، تمام کسانی که در غرب هستند اسلام ستیز هستند، افراد بسیاری از ایشان تحقیقات و مطالعات در خوری کردهاند. از اینرو ما باید به غرب پژوهی علمی اهتمام و توجه داشته باشیم. سالم سازی رفتار شخصی ما در این مساله اهمیتی ویژه دارد. اگر چون پیامبر، در پی ایجاد باور باشیم، تنها با قرائت آیات و ارائهی جهان بینی توفیق حاصل نخواهیم کرد، چراکه در این خصوص دهها عامل موثر وجود دارد.
عدالت و وظیفه
تهرانی نسب، از ذکر مباحث عمده و اساسی در باب ترجمهی کتاب «محمد (ص) بر پایهی کهنترین منابع» خودداری کرد و مخاطبان را به سخنان قبلی خود ارجاع داد. وی در ادامه، ذکر چند نکته را ضروری دانست: اهل سنت بر پایهی حدیثی اعتقاد دارند که در روز رستاخیر خداوند چهرهی خود را بر بندگان مینمایاند، آنها نمیپذیرند چراکه آنچه میبینند با آنچه باور داشتهاند سازگار نیست، لذا پروردگار آن چهرهای را نمایان میسازند که بندگان میشناسند، پس از آن میپذیرند. ذکر افسانهای در کنار این روایت در اخذ نتیجه کمک خواهد کرد. مولانا در پی اجابت خواستهی شمس در صدد تهیهی شراب برآمد، آنگاه که آن را تهیه کرد در مقابل مسجدی که امامت آن را بر عهده داشت، مردم خواستند تا رسوایش کنند، شمس میانداری کرد و خواست تا محتوای ظرف را بر زمین بریزند، آنچه دیده شد سرکه بود، به دنبال این اتفاق، شمس مولانا را هشدار که اینها مشتریانی در خور نیستند، خدا را به عنوان مشتری خود دریاب. مارتین لینگر چنین کاری کرد و این کاری بس بزرگ است. او اعتقاد و آبرو را در قماری عاشقانه در میانه گذاشت، درک آن آسان نیست. دغدغهی لینگز، متعالی و فرای زمان و مکان بود، بنابراین نمیتوان انتظار داشت که فهم و درک او در روشها و قالبهایی که ما میشناسیم بگنجد. به خاطر رعایت عدالت و وظیفه باید این مطلب را میگفتم.