مبعث روز رخ نمودن و لب گشودن حق و اوج عشقورزي و شيدايي بشر است

گفت و گو از خبرنگار ايسنا / فرزاد صدري- حجتالاسلام والمسلمين دكتر «قاسم كاكايی»، استاد دانشگاه شيرازبه مناسبت عید سعید مبعث، در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) منطقه فارس،اظهار داشت: عيد بزرگ مبعث را به همهي مسلمانان بلكه همهي ابناي بشر تبريك ميگويم عيدي كه جشن رخ نمودن و لب گشودن معشوق ازلي بشر به نحو تام و تمام و به وساطت ختم رسولان و پيامآور عشق حضرت محمدبن عبدالله(ص) است. اين آرزوي هميشگي عاشقان حق بوده است كه حافظانه ترنم ميكنند كه:
بنماي رخ كه خلقي واله شوند و حيران بگشاي لب كه فرياد از مرد و زن برآيد
وي در ادامه با يادآوري اينكه در عيد بزرگ مبعث، سخن از عشق است و پيامبر عشق،ادامه داد: همان پيامبري كه در رأس مؤمنان قرار دارد و همان مؤمناني كه عشقشان به خداوند بي حد و حصر است چنان كه قرآن فرمود: «والذين آمنوا اشد حباً لله». حال آنان كه خدا را دوست دارند چه بايد بكنند؟ خود خداوند از پيامآورش ميخواهد كه به مردم بگويد: «قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله» (بگو اگر خداوند را دوست داريد از من تبعيت كنيد تا خداوند دوستتان دارد). اگر كسي تبعيت از اين پيامبر خاتم كند مصداق همان مؤمنيني ميشود كه قرآن فرمود «يحبهم و يحبوبه» (خدا آنان را دوست دارد و آنان خدا را). و اين جشن حب و محبت جشن اوليا است. به قول باباطاهر:
چه خوش بيمهربوني كز دو سر بي كه يك سر مهربوني درد سر بي
اگر مجنـون دل شوريـدهاي داشت دل ليـلي از او شوريـدهتـر بـي
استاد بخش الهيات و معارف اسلامي دانشگاه شيراز در ادامه متذكر شد: اين عشق كه در اثر تبعيت پيامبر(ص) حاصل ميشود همان است كه از آن به شيدايي و شوريدگي ياد ميكنند چنان كه در زيارت معروف امين الله ميخوانيم: «ان قلوب المخبتين اليك والهه» (خداوندا! قلبهاي اطاعت كنندگان شيداي تو ميباشد). در برخي روايات پيامبر(ص) در دعا «حيران» شدن و اوج حيرت و تحير را از خداوند خواهان است كه «رب زدني تحيراً فيك». و چه زيبا گفت حافظ:
بنماي رخ كه خلقي واله شوند و حيران بگشاي لب كه فرياد از مرد و زن برآيد
به باور اين نويسنده و پژوهشگر عرفاني، مبعث روز رخ نمودن و لب گشودن حق و اوج عشقورزي و شيدايي و حيرت بشر است به وساطت پيامبر عشق كه «حبيب الله» بود. و اين عشق رحمت براي كل عالميان است: «و ما ارسلناك الا رحمه للعالمين».
كاكايي با تاكيد بر جنبه هاي اخلاقي رسول اكرم،يادآور شد: پيامبر ما (ص) نه تنها پيامبر عشق كه پيامبر اخلاق نيز هست و خود فرمود «بعثت لاتمم مكارم الاخلاق» براي تتميم و تكميل مكارم اخلاق برانگيخته شدم،اما مكارم اخلاق چيست؟ همان ويژگيها و صفات خداوند است كه فرمود «تخلقوا باخلاق الله» (به اخلاق الهي متخلق شويد)،لذا سئوال بعدي اين است كه اخلاق الهي چيست؟در جواب بايد گفت: علم، حلم، كرم، محبت، ستار بودن، غفار بودن، رحيم بودن و…حال، اين صفات را چگونه كشف كنيم و كجا آنها را به طور ملموس ميتوانيم بيابيم؟باز در جواب بايد گفت: در وجود حضرت ختمي مرتبت كه خداوند دربارهاش فرمود «انك لعلي خلق عظيم» (همانا تو داراي اخلاق و فضايل عظيمي هستي). پيامبر(ص) الگوي اخلاقي ماست و اكنون بايد ببينيم كه چقدر اخلاق ما محمدي است. دروغ، حسد، غيبت، چاپلوسي، ريا، فحش ولو به دشمن، آبروي مؤمن را بردن، افشاي سرَ و حتي افشاي گناه ديگران از رذايلي است كه روح بلند و اخلاق عظيم پيامبر(ص) به شدت از آنها بيزار است چرا كه اينها در «اخلاق الله» راه ندارد. اين امري است بسيار حياتي و هدف اصلي پيامبر(ص) نيز زدودن همين رذايل و ايجاد فضايل است. مبادا كه به بهانههاي واهي دفاع از ظواهر دين، اين اصول پايمال شود.
سردبير فصلنامه انديشه ديني در ادامه گفت و گوي خود با خبرنگار ايسنا اظهار داشت: پيامبر ما(ص) مانند همهي انبياي سلف، ليكن به نحو اتم و اكمل، هدفش انسان سازي است. ساختن انسان نيز يعني خدايي كردن او از درون. يعني بالا بردن معرفت از يك سو و تهذيب و تزكيه از سوي ديگر: «هو الذي بعث في الاميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه» و همهي اينها امري دروني و مربوط به عقل و قلب است. هر چيز ديگري كه اسلام ارائه ميدهد زمينهساز و مقدمه است براي همين هدف متعاليِِ «انسانسازي». حتي فقه و حكومت و اقتصاد و معيشت همه وسيلهاند و مزرعهاند؛ آنچه هدف است همان محصولي است كه عبارت است از حكمت و معرفت و صفاي روح انساني. در اين مورد ميتوانيد به فرمودههاي حضرت امام خميني رضوان الله تعالي عليه به خصوص در تفسير سورهي حمد كه در اوايل انقلاب (سال 58) از صد و سيماي جمهوري اسلاي پخش شد و مبين آرمانهاي بلند حضرت امام براي جمهوري اسلامي بود، مراجعه كنيد.
اين استاد دانشگاه درادامه گفت و گوي خود با خبرنگار ايسنا محصول و حاصل بعثت،راقرآن دانست و گفت: قرآن سخن گفتن معشوق با ماست و مبادا گوش دلمان كر و يا دلمان خواب باشد و پيام معشوق را نشنويم. عرفا چهار سفر روحاني داشتهاند سفري از خويش به حق، سفري در ذات و صفات حق، سفري از حق به خلق و سفر چهارم سفري است در ميان خلق ليكن در معيت حق. اين سفر چهارم رسالتي است كه عارف از جانب حق بر دوش دارد تا خلق را رهبري كند. هرچند تجربهي عرفاني را به هيچ وجه نميتوان با تجربهي نبوي قياس كرد ولي ميتواند تمثيل و تشبيهي از آن باشد. قرآن را ميتوانيم محصول سفر چهارم معنوي پيامبر(ص) به حساب آوريم. اين كه قرآن چگونه در 27 رجب نازل شده است در حالي كه قرآن ميفرمايد «انا انزلناه في ليله القدر» كه قطعاً در ماه مبارك رمضان است و يا چگونه در طول 23 سال نازل شده است، برميگردد به همين سفرهاي معنوي پيامبر(ص) كه يك بار اجمالاً نازل ميشود و اين عروج پيامبر و مربوط به سفرهای قبلی ایشان است و بار ديگر تدريجاً كه اين مربوط به رسالت و سفر چهارم پيامبر(ص) ميباشد. اما اينها همه بحث علمي است آنچه اهميت دارد اين است كه ما قرآن را «مهجور» نگيريم و پيام معشوق را سبك نشماريم. در اين صورت است كه مي توانيم با همين نردبان عشق بالا رويم كه ندا ميرسد «اقرأ و ارقأ» (بخوان و بالا برو).
دكتر كاكايي با تاكيد بر اينكه قرآن محصول فناي تام پيامبر است گفت: نحوهي دريافت قرآن توسط حضرت پيامبر(ص) نيز خود بحثي علمي است و به اصل آنچه گفتيم مربوط نيست. تشبيهي كه برخي كردهاند كه آيا پيامبر(ص) در اين مورد مانند طوطي بود كه آنچه را ميشنيد بي كم و كاست تكرار ميكرد و يا مانند زنبور بود يعني همان طور كه زنبور عسل آنچه از گل و شهد دريافت ميكند، در مكانيزم وجود خود تغيير ميدهد و به عسل تبديل مينمايد، پيامبر(ص) نيز وحي الهي را در قالب وجودي خويش تغيير ميدهد و به صورت قرآن به مردم ارائه ميدهد. جواب آن است كه نه اين و نه آن. فرق قرآن و حديث نبوي همين است. حديث نبوي نيز وحي است چرا كه «ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي» پيامبر از جانب خود هيچگاه سخن نميگويد آنچه مي فرمايد وحي الهي است. اما در مورد حديث نبوي پيامبر مضمون وحي را مطابق شرايط و با كلام خويش اظهار ميدارد. در اينجا جنبه بشري پيامبر غالب است. ولي در مورد قرآن، وضعيت فرق ميكند. قرآن محصول فناي تام پيامبر است. آن جاست كه پيامبر فاني است از قرب نوافل رد شده و به قرب فرائض رسيده است. وقتي كه پيامبر از خود هيچ نداشت و به فناي تام رسيد به مقام «عبدالله» بودن رسيده است اين است كه ما روزي چندين مرتبه به عبد بودن او شهادت ميدهيم كه: «اشهد ان محمداً عبده و رسوله» يعني از خود هيچ ندارد. هر چه دارد از مولا است. خود را هيچ نشان نميدهد. تنها مولا را نشان ميدهد مانند آينه كه هرچه كمتر خود را نشان دهد بيشتر صاحب تصوير را نشان ميدهد. اينجاست كه پيامبر(ص) نه مانند «طوطي» است و نه مانند «زنبور» بلكه مانند آينه فاني و در يك كلمه «عبدالله» است و هيچ از خود نميگويد و همه كلام حق را بازتاب ميدهد. به قول مولانا:
مطلق اين آوازها از شه بود گرچه از حلقوم عبدالله بود