یعنی خدا ز خویش کشف حجاب کند

«به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند»
با یک کرشمه مس وجود تو را
دیگر همی نماید و زرّ ناب کند
هر آن دلی که پر ز حبّ علی بُوَد
ایزد چگونه به قیامت عذاب کند؟
دانم که حب علی کیمیاست چون
اول به قلب زند سپس انقلاب کند
«انّ الملوک» را تو ز قرآن شنیدهای؟
حبّ علی است جز او را خراب کند
هر طالبی که چنگ به غیر علی زند
تشنه است به بادیه میلِ سراب کند
گر سالکی قدم به رهِ مرتضی زند
ایزد به عرش خویش بر او فتح باب کند
چون شیعهٔ علی ز خدا «سارعوا» شنید
از جان گذشته به رضوان شتاب کند
شیر خدا علی است که در صحنهٔ نبرد
شیران شرزه را همه زهره آب کند
«من ینتظر» چو از لب ساقی شنیده است
با خون به وجد، محاسن خضاب کند
چون هستیاش علی در راه حق بداد
حق هستیاش نثار بر آن جناب کند
قرآن ناطق است در خطبههای خویش
هر جملهاش تمام تفسیری از کتاب کند
حکمت به سینه دعای کمیل به لب
با سوز، روان ز دیده سیلِ گلاب کند
هر کس که دیده علی در تهجد است
باور مدار که دمی عزم خواب کند
تفسیرِ «هل اتی» چو کسی از علی شنید
از قلب خود مدام شُربِ شراب کند
پرسیدهاند خیلِ ملائک «أ تَجْعَلُ؟»
حیدر بیاوَرَد حق و در جواب کند
در جمع عاشقان چو تجلی کند علی
یعنی خدا ز خویش کشف حجاب کند
قاسم مدار سر از درِ سلطانِ اولیا
شاید دمی تورا به محبت خطاب کند