کلید گنج مقصود (به مناسبت روز عرفه و نیایش)

 

نیایش
نیایش

روزنامه ایران-شماره 6035-تاریخ 1394/7/1 

یادداشتی از دکتر قاسم کاکایی

دل گفت وصالش به دعا باز توان يافت
عمري است كه عمرم همه در كار دعا رفت
(حافظ)
مقدمه
سال‌هاست كه در محيط‌هاي دانشگاهي با جواناني برخورد دارم كه سؤالشان اين است كه دين چه نقشي در زندگي ما دارد؟ برخي نيز مدعي‌اند كه دين اسلام و عرفان اسلامي تنها درِ باغ سبز را نشان مي‌دهد اما هيچ راهي را براي رسيدن به آن در و باز شدن آن ارائه نمي‌دهد. برخي نيز دين را صرفاً از دريچه‌ي سياست نگاه مي‌كنند و به زعم خويش ناكارآمدي در صحنه‌ي اقتصادي يا سياسي را به حساب دين مي‌گذارند. تنگ نظري‌ها، بداخلاقي‌ها، دروغ، ريا، چاپلوسي و تملق در صحنه‌ي سياسي کشور نيز چهره‌ي دين را در نظر اين جماعت زشت مي‌كند چرا كه همه‌ي اين امور با فطرت اين جوانان ناسازگار است و نمي‌تواند با ديني كه ادعاي فطري بودن دارد سازگار بيفتد. برنامه‌ها و آيين‌هاي عبادي نيز يا با مسايل سياسي گره مي‌خورد و يا در دست عده‌اي از مداحان قرار مي‌گيرد و بعضاً حالت «نمايش» به خود مي‌گيرد تا «نيايش». اين است كه دين‌گريزي، هر چند نه دين ستيزي، در ميان برخي از اين جوانان به تدريج قابل مشاهده است. اينجاست كه آنان كه در كمين نشسته‌اند تا دين بستانند و جوان بربايند و كالاهاي فريبنده‌ي دنيوي‌شان را بفروشند و كيسه‌هايشان را پرنمايند، سخت به طمع مي‌افتند تا با ابزارهاي تبليغاتي خود بي‌رحمانه به هر خانه‌اي بيايند و بتازند و بسوزند و ببرند و اما نروند! ما نيز نه تنها هيچ راهي نبينديشيده‌ايم كه شيريني و حلاوت ايمان را به جوانمان بچشانيم بلكه در بخش اعتقادات ديني جوان را با انبوهي از استدلال‌هاي خشك در اثبات وجود خدايي مواجه مي‌كنيم كه هيچ نوع ارتباطي با او نمي‌توان برقرار كرد. برخي از مسايلي نيز كه براي جوان ما دور از عقل جلوه مي‌كند به عنوان اعتقاد ديني ای مطرح مي‌كنيم كه واجب است به آن معتقد باشيم و نيز تمام دستاورد دين را در تعدادي احكام سختگيرانه خلاصه مي‌كنيم. به نحوي كه ديده‌ام جواناني را كه همراه با قهرمان داستان مارك تواين مي‌ گويد: «ايمان يعني باور به چيزي كه مي‌داني غلط است!» و يا خود به اين نتيجه رسيده است كه «حرام يعني هر آن چيزي كه تو از آن خوشت بيايد!». وقتي دين در صحنه‌ي نظر منحصر به همان باورها و در صحنه‌ي عمل محدود به همان حرام‌ها گردد، تكليف جواني كه روز و شب زير بمباران تبليغاتي دنياگرايانِ عصر اينترنت و ماهواره است، روشن خواهد بود. نگارنده به كرّات گفته است كه به اعتقاد وي، مانيفست جمهوري اسلامي كه ‌مي‌توان به دست جوان داد و از آن دفاع كرد، تفسير سوره‌ي حمد امام خميني رضوان الله تعالي عليه است. اين تفسير در اوايل سال 58 يعني درست چند ماه پس از پيروزي انقلاب از سيماي جمهوري اسلامي پخش شد و نشان دهنده‌ي همه‌ي آن چيزي بود كه امام خميني از جمهوري اسلامي در ذهن داشت. هر چند كه به علت فشارهايي كه بر كسي پوشيده نيست، اين تفسير بيش از پنج جلسه دوام نياورد، ولي حداقل خاطره‌ي خوشي در ذهن جوانان آن دوره- كه نگارنده نيز جزو آن‌هاست- باقي گذاشت و چهره‌اي از معنويت اسلام را نشان داد. امام در آنجا هدف انبيا را آدم سازي و گسترش معنويت در سطح جامعه بيان كردند. و هم در آنجا بود كه دعا و نيايش را «قرآن صاعد» خواندند. پس به نظر مي‌رسد كه تبليغ و تثبيت فرهنگ دعا و نيايش، گامی بزرگ در تحقق آرمان انبيا است.
نگارنده خود توفيق هم‌نشيني با مردي را پيدا كردم كه ترجمان اين حديث بود كه حواريان عيسي(ع) از او سؤال كردند كه «من نجالس» (با كه نشست و برخاست كنيم؟» و عيسي(ع) جواب داد كه «من يذكركم الله رؤيته» (كسي كه ديدار او شمارا به ياد خدا بيندازد). مرادم حضرت آيت الله حاج شيخ حسن علي نجابت رضوان الله تعالي عليه است كه آن‌چنان در دعا و نيايش غرق شده بود كه خود به دعاي مجسم تبديل گشته بود، به قول مولانا:
ز بس دعا كه بكردم دعا شده است وجودم
كه هر كه بيند رويم دعا به خاطرش آرد
در محضر ایشان به این نتیجه رسیدم كه يكي از بهترين شيوه‌هايي كه مي‌توانيم حلاوت دين و ايمان را به مردم بچشانيم و اثر دين را براي آنان ملموس كنيم، گسترش فرهنگ دعا است. چراكه اكسير اعظم در عرفان و معرفت، عشق است و نيايش تجلي‌ همان عشق و پرستش است.
جایگاه دعا
نگاهي به تاريخ دراز آهنگ دين و آموزه‌هاي اديان بزرگ و به خصوص اديان ابراهيمي، نشان مي‌دهد كه دعا يكي از اركان اساسي دين بلكه به تعبيري دقيق‌تر، دعا روح دين است كه بدون آن، دين كالبدي سرد و خشك و بي‌روح خواهد بود.
1- دین رابطۀ معنوی بین زمین و آسمان است.یکجا آسمان زمين را مي‌خواند تا احيايش كند: «يا ايها الذين آمنوا استجبيوا لله و للرسول اذا دعاكم لما يحيیكم» (اي مؤمنان به نداي خداوند و پيامبر كه شما را به پيامي حيات‌بخش مي‌خوانند لبيك اجابت گوييد) (انفال/24) و یکجا زمين آسمان را مي‌خواند تا بر حياتش بيفزايد: «اذا سألك عبادي عني فاني قريب اجيب دعوۀ الداع اذا دعان» (و چون بندگانم درباره‌ي من از تو پرسش كنند [بگو] من نزديكم و چون دعا كننده مرا بخواند دعاي او را اجابت مي‌كنم» (بقره/182). آنجا سخن از قرآن نازل بود و اينجا بحث از دعا است كه قرآن صاعد است. در هر دو جا، خدا و انسان، يكي ديگري را مي‌خواند و ديگري اجابت مي‌كند و در هر دو جا سخن از عشق است كه «يحبهم و يحبونه» () او آن‌ها را دوست دارد و آن‌ها او را. اين دوستي و طلب وصال است كه دست امثال حافظ را به دعا بلند مي‌كند كه:
حافظ وصال مي‌طلبد از ره دعا
يا رب دعاي خسته دلان مستجاب كن

2- دعا نفس و جان را معطر مي‌كند. حاصل دعا ذكر است كه مُشكي است كه بايد سر و پاي جان را با آن معطر كرد. به قول مولانا
مُشك را بر تن مزن بر دل بمال مُشك چبود نام پاك ذوالجلال
آن قدر انسان در اثر دعا خوشبو مي‌شود كه مورد توجه خدا قرار مي‌گيرد: «قل ما يعبؤا بكم ربي لو لا دعاؤكم»‌(بگو اگر دعايتان نباشد پروردگار من به شما اعتنايي ندارد) (فرقان/77) و شخص دعا كننده آن‌قدر مورد عنايت حق مي‌شود كه خدا هم‌نشين او مي‌گردد كه «انا جليس من ذكرني»و چه نعمتي بالاتر از اين. بالاترين نعمت بهشت هم‌نشيني با خداست كه «ان المتقين في جنات و نهر في مقعد صدق عند مليك مقتدر» (بي‌گمان پرهيزگاران در باغ‌ها و جوبيارها هستند، در مقام و منزلتي راستين نزد فرمانرواي توانا) (قمر/55). اين همان بهشت و عيش نقدي است كه همين‌جا و در دعا نصيب امثال حافظ مي‌شود:
من كه امروزم بهشت نقد حاصل مي‌شود
وعده‌ي فرداي زاهد را چرا باور كنم
3- دعا كليد گنج مقصود است كه امثال حافظ را به دلدار مي‌رساند.
دعاي صبح و آه شب كليد گنج مقصود است
بدين راه و روش مي‌رو كه با دلدار پيوندي
هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ
از يمن دعاي شب و ورد سحري بود
4- مگر نه آن است كه هر كه هم‌نشين و هم‌سخن معشوق شد اين هم‌نشيني و هم سخني را به هر شكلي كه باشد طول ‌مي‌دهد و دراز مي‌كند. مگر نه آن است كه موسي وقتي كليم الله شد در جواب خدا كه سؤال كرد كه «ما تلك بيمينك يا موسي؟» به جاي آن كه يك كلمه بگويد كه «عصا» شروع كرد به سخنراني و سخن راندن كه: «اين عصاي من است كه بر آن تكيه مي‌كنم و با آن براي گوسفندانم برگ مي‌تكانم و حاجت‌هاي ديگر نيز به آن دارم»(طه/17-18). اينجا عشق زبان موسي(ع) را گشوده و كلامش را دراز كرده است. کارکرد دعا نیز همین است. به قول مولانا:
همه جمال تو بينم چو چشم باز كنم
همه شراب تو نوشم چو لب فراز كنم
حرام دارم با مردمان سخن گفتن
و چون حديث تو آيد سخن دراز كنم

5- علي(ع) در دعاي كميل راه نيايش را از گناهكاران روسياه تا دوستداران صادق خدا و تا عارفان بالله باز گذاشته است و از زبان همه‌ي اين‌ها خدا را مي‌خواند: «يا ولي‌المؤمنين، يا غايۀ آمال العارفين، يا غياث‌المستغيثين، يا حبيب القلوب الصادقين و يا اله العالمين» (اي ياور و نگه دار مؤمنان، اي منتهاي آرمان عارفان، اي فريادرسِ درماندگان، اي محبوب دل‌هاي راستگويان و اي حيران كننده‌ي عالميان) در كتاب زبدۀ القصص آمده است كه موسي(ع) خدا را خواند كه «يا اله العالمين!» جواب آمد كه «لبيك» سپس عرض كرد كه «يا اله المطيعين»‌ باز هم جواب آمد كه لبيك و وقتي خدا را خواند كه «يا اله العاصين»‌ (اي خدا گناهكاران) سه بار جواب «لبيك» آمد!.
6- مسأله‌ي مهم ديگر آن كه در دعا كه هم‌نشيني با خداست، هم رنگ و بوي خدا را مي‌گيريم و هم در اين داد و ستد، او را بيشتر مي‌شناسيم. در پرستش، ستايش، سپاس، توبه و … صفات بيشتري از او بر ما آشكار مي‌شود. در اينجا چشمان ما خدايي مي‌شود و با چشم خدا به عالم مي‌نگريم و هم با چشم او، او را مي‌شناسيم. به قول پروفسور برومر: «نيايش كليد فهم چيستي خداست». و يا در جاي ديگري مي‌گويد كه «نيايش مدرسه‌ي آموزش نگريستن است» و يا آن‌كه «نيايش يك كليد هرمنوتيكي براي شناخت خدا است». و از قول يكي از ديگر متفكران مي‌گويد كه «تنها از طريق سخن گفتنمان با خدا (يعني از طريق نيايش) است كه مي‌توانيم درباره‌ي خدا سخن بگوييم»‌.

 

برای دریافت متن اصلی و PDF روزنامه اینجا را کلیک کنید.

 

حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی مدرس حوزه و دانشگاه

دیدگاهتان را بنویسید