کربلا و خاک

كل يوم عاشورا و كل ارض كربلاآنان كه خاك را به نظر كيميا كنند
آيا بود كه گوشه‌ي چشمي به ما كنند
در جلسه‌ي قبل، سخن از خون بود. خوني كه رنگ و بوي معشوق دارد و پيام‌آور عشق است. و از همين رو، ماندگار و جاودانه است كه:
از صداي سخن عشق نديدم خوشتر
يادگاري كه در اين گنبد دوار بماند
اما در عاشورا، اين خون با چيز ديگري گره خورده است به نام خاك و پيوند اين خاك و خون معجون عجيبي ساخته است به نام كربلا. يا حسين!
خون مقدست عجين شده با خاك كربلا
تا توتياي چشم، شده خاكِ كوي تـو
اي جانِ عالمي به فداي تـو يا حسيـن
جاني و زنده گشت دو عالم ز بوي تو
بر خاك كربلا نه باران كه خون، و نه خون، كه عشق باريده است. اين است كه هرگاه آن‌جا گام مي‌گذاري، پايت به عشق فرو مي‌شود چنان كه پاي ناقه به گِل. يعني كربلا فراتر از يك تاريخ و يا جغرافياست. كربلا حكايت عشق است كه ازلي، ابدي و هرجايي است. اين است كه كربلا، قبله‌ي عشاق شده است. به قول بيدل:
كيست در اين انجمن، محرم عشق غيور؟
ما همه بي غيرتيم، آينه در كربلاست
كربلا آينه‌دار عشق است چرا كه خون حسين(ع)، خاك كربلا را جلا بخشيده است. داستان اين خاك و خون از لحظه‌اي شروع شد كه دشمنانِ زيبايي خواستند كه عشق را پاره پاره سازند و بين سر و تن او جدايي افكنند، چنان كه بشير، اهل مدينه را چنين خبر داد كه:
الجسم منه بكربلا مضرج
و الرأس منه علي القناة يدار
(بدن شريفش در كربلا در خاك و خون افتاده است و سرِ مقدسش را بر سرِ نيزه‌ها در شهرها مي‌گردانند). آري قصه‌ از آن زمان شروع شد كه پيام‌آور عشق، زينب(ع)، از كربلا، جدش، رسول الله(ص) را خطاب قرار داد كه «يا رسول الله! هذا حسينك مرمل بالدماء» (اين حسين توست كه خون‌آلوده و خاك آلوده بر زمين افتاده است). اما دشمنانِ عشق غافل بودند كه كسي كه نظرش خاك را كيميا مي‌كند چگونه خونش، اين خاك را كيميا نگرداند و عشق را تكثير ننمايد. مگر نه آن است كه:
عشق هر جا بود اكسير گر است
مس ز خاصيت اكسير زر است
«آري به يمن لطف شما خاك زر شود». ديگر كربلا يك خاك معمولي نيست. از عشق سرشته شده است. درست است كه خدا همه را از خاك آفريده است، به خاك برمي‌گرداند و از خاك برمي‌انگيزد كه «منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تارة اخري»، اما عاشقان حسين(ع)، خاكشان، قرارگاهشان و خاستگاهشان كربلاست كه «شيعتنا من طينتنا».
مرا نه سر نه سامون آفـريـدنــد
پريشونــم، پريشون آفريدند
پريشون خاطرون رفتند در خاك
مرا از خاك ايشـون آفريدند
و از همين روست كه درباره‌ي كربلا فرمودند: «هي اطهر بقاع الارض و اعظمها حرمة» (كربلا طاهرترين قطعه‌ي زمين و پر حرمت‌ترين آن‌هاست». زميني است كه با خون، تطهيرش كرده‌ و با عشق، احترامش بخشيده‌اند. كدام خون؟ خون خدا، چرا كه در زيارت عرض مي‌كنيم «السلام عليك يا ثارالله». به همين سبب است كه امام رضا(ع) فرمود: «من زار قبر الحسين بشط الفرات كان كمن زار الله» (كسي كه قبر حسين(ع) را در كربلا زيارت كند مانند كسي است كه خدا را زيارت كرده باشد).
از همين‌جا، راز برتري حرمت خاك كربلا بر خاك مكه معلوم مي‌شود. امام صادق(ع) فرمودند: «ان الله اتخذ كربلا حرماً آمناً مباركاً قبل ان يتخذ مكة حرماً». چرا كه خاك مكه حرمتش را از بيت الله و كعبه مي‌گيرد و خاك كربلا حرمتش را از خودِ خدا. ديگر اين خاك، كم مقدار نيست كه بتوان گفت «اين التراب و رب الارباب». بلكه اين خاك، خدايي شده و زمين را به آسمان پيوند زده است. اين است كه روز قيامت، زمين كربلا نوراني‌تر از همه‌ي زمين‌ها خواهد بود و به قول امام سجاد(ع) بر خود مي‌بالد و «تنادي انا ارض الله المقدسة الطيبة المباركة التي تضمنت سيد الشهداء سيد شباب اهل الجنة» (زمين كربلا ندا مي‌دهد كه من همان سرزمين مقدس و مطهر و مبارك خدايم كه سيد الشهداء و سرور جوانان بهشت را در بر دارم). به قول صائب:
چون خاك كربلا نشود سجده‌گاه عرش؟
خون حسين ريخت بر آن خاكِ مشكبار
در زيارت هيچ يك از معصومين(ع)، تلبيه و لبيك نيست ولي در زيارت حسين(ع) عرض مي‌كنيم: «لبيك داعي الله». يعني حسين(ع) در كربلا كعبه‌اي برافراشته است ليكن كعبه‌اي شش گوشه. يا حسين!
مشعر حق! قصد مني كرده‌اي؟
كعبه‌ي شش گوشه بنا كرده‌اي؟
لذا خاك كربلا كعبه‌ي عشق است. قلب عشاق رو بدان سمت دارد. كساني كه زندگيشان را با مغناطيس عشق تنظيم مي‌كنند، مي‌كوشند كه همواره يادي، نشاني، رنگي و يادگاري از معشوق با خويش داشته باشند. اين است كه مستحب است كه كام كودك نوزادت را با خاك كربلا برداري تا امان براي زندگيش باشد و حنوط خويش را، كه در كفنت مي‌گذاري، از خاك كربلا باشد و شهادتين را نيز، با خاك كربلا بر كفنت بنويسي تا اماني باشد براي آخرتت. يعني از تولد تا مرگ، و از مرگ تا پس از مرگ، همه جا، با حسين باش! با عشق باش! تا رنگ خدا بگيري، «و من احسن من الله صبغة». حكايت ستون حنانه در مسجد النبي را شنيده‌اي؟ نخل خشكيده‌اي بود كه پيامبر(ص) هنگام خطبه خواندن به آن تكيه مي‌كردند. وقتي كه براي پيامبر(ص) منبري ساختند، پيامبر از آن نخل خشكيده جدا شدند و بر منبر رفتند. اما همه‌ي حضار حنيني را شنيدند مانند ناله‌ي شتر. اما ناله‌ي شتر نبود. ناله‌ي آن چوب خشكيده بود در فراق پيامبر(ص). پيامبر(ص) از منبر پايين آمدند و آن چوب را نوازش كردند، آرامش يافت.
بنواخت نور مصطفي آن استن حنّانه را
كمتر ز چوبي نيستي، حنّانه شو حنّانه شو
ما نه از آن چوب كمتريم و نه از اين خاك. محبت و عشق مي‌تواند ماهيت ما را عوض كند چنان كه خودِ امام حسين(ع) فرمودند: «آن‌هايي كه محب ما هستند جزو ما اهل بيتند». اين را سه بار تكرار كردند.
نه تنها در لحظه‌ي تولدت، و نه تنها در لحظه‌ي مرگت، كه در سراسر زندگي‌ات، در روحاني‌ترين لحظات عمرت، يادگار دوست، تربت حسين(ع)، را با خود داشته باش. مستحب است كه مهر نمازت خاك كربلا باشد تا هنگامي كه رفيع‌ترين عضو بدنت، پيشاني‌ات، را بر خاك كربلا مي‌گذاري، هم ظاهرت خشوع و افتادگي داشته باشد و هم در باطن، سر بر آستان عشق گذاشته باشي كه:
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سر بلنـــدي بـــر آسمان تــوان زد
سجده بر خاك تو شايسته بوَد وقت نماز
اي كه از خون جبينت به جبين آب وضوست
امام صادق(ع) فرمود:‌ «السجود علي تربة الحسين(ع) يخرق الحجب السبع» (سجده بر تربت حسين(ع)، حجاب‌هاي هفت‌گانه را از ميان برمي‌دارد) و نيز فرمود:‌ «السجود علي طين قبر الحسين(ع) ينور الي الارض السابعة» (سجده بر خاك قبر حسين(ع) تا زمين هفتمِ نفست و تا آسمان هفتمِ روحت را نورباران مي‌كند).
سجده بر خاك سر كوي تو آرند خلايق
جان فداي تو كه هم قبله و هم قبله نمايي
مستحب است كه هنگامي كه خدا را تسبيح مي‌گويي و ذكر او مي‌نمايي، سبحه‌ي تسبيحت از خاك كربلا باشد.
بس كه دائم، حبّ اهلِ بيت، دست‌آويز ماست
در پي تسبيحِ خاك كربلا افتاده‌ايم
هر دانه‌ي اين تسبيح، يادآور خوني است كه در پاي محبوب بر زمين ريخته شده است كه «هو المحبوب». به قول بيدل:
هر گاه، ز خاك كربلا سبحه كنند
در گردش آن، چكيدن خوني هست
امام صادق(ع) فرمودند: «من كان معه سبحة من طين قبر الحسين(ع) كتب مسبحاً و ان لم يسبح بها» (هر كس تسبيحي از خاك قبر حسين(ع) با او باشد، حتي اگر با آن، ذكر هم نگويد، جزوِ تسبيح كنندگان محسوب مي‌شود). يعني آن تسبيح، هيچ‌گاه بيكار نيست. اگر تو هم ذكر نگويي او براي تو تسبيح خدا مي‌كند. و چه زيبا گفت مرحوم بحر العلوم در منظومه‌اش:
اكرم بها من سبحة مرجحة
عن حامل يحملها مسبحة
(چقدر گرامي است اين تسبيح كه از جانب حامل خود، تسبيح كننده و ذكر گوينده است).
در زيارت ناحيۀ مقدسه، راجع به حسين(ع) آمده است كه «السلام علي ساكن التربة الزاكية» (سلام بر ساكن تربت پاك) و «السلام علي من جعل الله الشفاء في تربته» (سلام بر او كه خداوند، شفا را در تربت او قرار داد). امام صادق(ع) فرمودند: «في طين قبر الحسين(ع) الشفاء من كل داء و هو الدواء ‌الاكبر» (در خاك قبر حسين(ع) شفاي هر مرضي نهفته است. اين خاك بزرگ‌ترين دوا است). آن‌جا كه پيراهن يوسف(ع)، در اثر اين كه يوسف را در بر گرفته است، مي‌تواند شفابخشِ يعقوبي باشد كه عاشق يوسف است، خاك كربلا كه دربردارنده‌ي جسم و خون حسين است، همان خاكي كه با ذكر خدا عجين شده و اسم خدا بر آن حك گرديده است، چگونه شفا و دوا نباشد كه «يا من اسمه دواء‌ و ذكره شفاء».
اما كربلا همان قدر كه سرزمين عشق و شور و نشاط است، سرزمين غم و غصه و سرزمين كرب و بلا است. از خواص اين سرزمين اين است كه هر مؤمني كه بدان داخل مي‌شود دلش محزون مي‌گردد. امام صادق(ع) فرمودند: «يرحمه من ينظر الي قبره و قبر ابنه عند رجليه» (هر كس به قبر حسين(ع) و قبر فرزندش، علي اكبر، پايين پاي او- يعني به كعبه‌ي شش گوشۀ حسين(ع)، نظر بيندازد، نسبت به ‌آن بزرگوار رقت مي‌آورد).
علي(ع) در راه صفين، هنگامي كه به كربلا رسيد، چندين توصيف از اين سرزمين دارد: «هذا … مصارع عشاق شهداء لايسبقهم من قبلهم و لا يلحقهم من كان بعدهم» (اين‌جا قربانگاه عشاق و مشهد شهيداني است كه گوي سبقت از شهيدان قبل و بعد از خود مي‌ربايند). و نيز فرمود: «واهاً لك ايتها التربة! ليحشرن منك قوم يدخلون الجنة بغير حساب» (خوش به حالت اي خاك! در روز قيامت گروهي از تو برانگيخته مي‌شوند كه بي حساب و بي‌درنگ وارد بهشت مي‌گردند). اما با اين وجود، چندين بار گريست. ابن عباس روايت مي‌كند كه علي(ع) در اين سرزمين، پس از وضو گرفتن و نماز خواندن، كمي خوابيدند. سپس از خواب بيدار شدند و در حالي كه اشك مي‌ريختند خوابشان را برايم شرح دادند كه: «ديدم اين صحرا مملو از خون شده است و پاره‌ي جگرم، حسين(ع) در آن درياي خون، غرق است. فريادرس مي‌طلبد و كسي به فريادش نمي‌رسد».
روز دوم محرم سال شصت و يك نيز حسين(ع) و اصحاب ايشان به اين سرزمين وارد شدند. در اين‌جا بود كه اسب نجيب حضرت ايستاد و حركت نكرد. اسب ديگري اختيار كردند، آن هم همين‌طور، قدم از قدم بر نداشت. حضرت اين حالت را كه ديدند از اهالي آن‌جا سؤال كردند كه اين زمين چه نام دارد؟‌ گفتند: غاضريه. فرمود: اسم ديگري هم دارد؟ عرض كردند:‌ بلي، نينوا. فرمود: غير اين دو اسم، اسم ديگري هم دارد؟ عرض كردند: شاطئ الفرات. فرمود: اسم ديگر دارد؟ عرض كردند: بلي «كربلا».
پرسيد از قبيله كه اين سرزمين كجاست
اين سرزمين غمزده در چشمم‌ آشناست
اين خاك، بوي تشنگي و گريه مي‌دهد
گفتنــد: غاضريــه و گفتنـد:‌ نينــواست

دستي كشيد بر سر و بر بالِ ذوالجناح
آهسته زير لب، به خودش گفت: كربلاست
‌ اين خاك، خاكي است كه محل «لقاء الله» براي حسين(ع) است. امام حسين(ع) در طول زندگي، بارها هنگامي كه وضو مي‌گرفتند، تا در نماز به ملاقات خدا بروند، رنگ چهرۀ ايشان دگرگون مي‌شد و مفاصل ايشان مي‌لرزيد. وقتي علت را سؤال كردند، فرمود: «كسي كه مي‌خواهد به ملاقات ملكِ جبار رود چگونه رنگ چهرۀ او عوض نشود». حال كه به كربلا رسيده است، حال كه وعدۀ ديدار نزديك است، چگونه حالش دگرگون نشود كه:
مژدۀ وصل تو كو كز سر جان برخيزم
طاير قدسم و از هر دو جهان برخيزم
به ولاي تو كه گر بندۀ خويشم خواني
از سر خواجگي كون و مكان برخيزم
پس همين كه نام كربلا را شنيد و خاك آن را بوييد، فرمود: «هي والله ارض كربلاء، ارض كرب و بلاء» (به خدا قسم اين‌جا سرزمين كربلا است. سرزمين اندوه و بلاء). سپس فرمود: «قفوا و لا تبرحوا» (همين‌جا بايستيد و از اين‌جا کوچ نكنيد).
بار بگشاييد اين‌جا كربلاست
آب و خاكش با دل و جان آشناست
السلام اي وادي دلجوي عشق
وه چه خوش مي‌آيد اين‌جا بوي عشق
ها هنا والله مسفك دمائنا
به خدا قسم اين‌جا خون ما ريخته مي‌شود.
و ها هنا- لتسبي- والله – حريمنا
اهل بيت ما در اين‌جا به اسارت در مي‌‌آيند.
و ها هنا تقتل رجالنا
و مردان ما اين جا شهيد مي‌شوند.
و ها هنا محل قبورنا
و اين‌جا محل قبرهاي ما است.
و ها هنا محشرنا و منشرنا
و محل محشور شدن و برانگيخته شدن ما اين‌جاست.
و ها هنا وعدني جدي رسول الله(ص) و ما خلف لقوله
اين‌جا همان‌جاست كه جدم، رسول الله(ص) وعده‌ي آن را به من داده است و او خلف وعده نمي‌كند.
سپس امام(ع) از اسب پياده شد.

لا حول و لاقوة الا بالله العلي العظيم
و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون

( برگرفته از کتاب گلبانگ سربلندی تألیف دکتر کاکایی)

 

حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی مدرس حوزه و دانشگاه

دیدگاهتان را بنویسید