چه نیاز دارد احمد که دهد ارائه معجز
«علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را»
به خدا که دُر فشاندی و به شعر زنده ماندی
چو به عشق جان گرفتی ز علی شهریارا
به یقین که رمز توحید هوالاوّل است و آخر
به علی که آخرست بین تو ظهورِ ابتدا را
علی است مظهر حق به صفات و فعل و ذاتش
دگر آیینه نبینی چو علی حقنما را
به حرا بگفته جبریل که تو ای محمد إقرأ
کندم علی حکایت بم و زیر ماجرا را
چه نیاز دارد احمد که دهد ارائه معجز
چو به خُم گرفته باشد سرِ دستْ مرتضی را
برو چون پیمبر حق بنگر رخ علی را
همه در رخ علی بین رخ جمله انبیا را
زدهام من ای علی جان همه عمر لاف عشقت
تو به پیریام ببخشا گهوبیگهام خطا را
چو بگفتی هرکه میرد رخ من عیان ببیند
بستان توجان که بینم رخ شاه دلربا را
مشو قاسما تو نومید ز رهیدن از هوایت
که علی به تیغ عشقش برمانَد اژدها را