میرود پدر به سربازی
دیشب مادر فاطمهسادات کوچولو این عکس را برایمان فرستاد و با غمی پنهان خبر داد که پدر فاطمهسادات که جزو آقازادههاست! فردا فاطمه و مادرش را میگذارد و به سریازی میرود. شعر زیر را برای او، فاطمه و پدرش فرستادم:
خفتهاند این دو سیدِ زیبا
فارغ از همّ و غمِّ این دنیا
رفتهاند هردو گوئیا به بهشت
در کنارِ پیامبرند آنجا
آنچه در خواب دیدهاند آن دو
خود ندانستهایم در اینجا ما
چهرهٔ هر دوشان چه نورانی است
آن دلانگیز دختر و بابا
سیده فاطمه به وقتِ خواب
دستِ بابا بکرده متّکّا!
بهتر و شریفتر ز این صحنه
کس بدیده است تا کنون آیا؟
میرود پدر به سربازی
تا سرافراز همی کند ما را
بهر آن که پدر بیاید باز
با هزار شور و صد غوغا
دختر عزیز و دُردانه
میشمارد پسین و پسفردا
مادری صبور و همسری نیکو
یعنی آن بانوی سیده، زهرا
میکند با خلوص و با ایمان
بهر دلبندانِ خویش دعا
میسراید برای آن دختر
وقتِ خوابش اینچنین لالا
دخترم مخور تو غم هرگز
رفته چون پدر به کرببلا
قاسما سعادتِ این سه
میطلب ز بارگاهِ خدا