فوتبال و عِرقِ ملّی
در نوجوانی و جوانی فوتبال بازی میکردم و یا بهتر بگویم دنبال توپ میدویدم. آن زمانها همسن و همسالهای ما فارغ از مسائل سیاسی، یک نوع عرق ملی را در قالب علاقه به تیم ملی فوتبال دنبال میکردند. اخیراً نه تنها ملاحظه میشود که عرق دینی در میان بسیاری از جوانان رو به کاهش گذاشته است، بلکه خنّاسان در فضای مجازی به تضعیف عرق ملی نیز همّت گماشته و پازل ترامپ، نتانیاهو و بنسلمان را تکمیل کردهاند. چه عوامل داخلی سبب شده که این خنّاسان مجال جولان پیدا کنند، بماند. به هر حال، مسخره کردنِ فرهنگ، تمدن، داشتهها و غرور ملی مجال بروز یافته است. در هفتههای اخیرمشاهده شد که عدهای سعی داشتند با تمسخر و استهزای تیم ملی فوتبال و بازیکنان آن در برابر رقبایش، غرور ملی را تضعیف کنند و غمی بر غمهای جوانان ما بیفزایند.
به همین مناسبت، با عرض خجالت و شرمندگی، پس از بازی ایران و اسپانیا، در یک عملیات انتحاری، شعری گفتم برای بچههای مغموم خودم و برای همهٔ جوانانی که مدتهاست رنج و درد زمانه شادی را از هر حیث بر آنان حرام کرده است. غلوهای شاعرانه را عفو بفرمایید:
در این دوره ایران ز آغازِ جام
به خوبی گذاشته سنگِ تمام
نخست آن که در صحنهٔ آسیا
بزرگی و عزت نمودیم به پا
چو ظاهر بگشتیم با اقتدار
درآوردیم از هر حریفی دمار
سرانجام مواجه شدیم با کُره
بدون کمی ترس یا دلهره
کُره که ببودی گربهسیاه
بکردیم همی روزگارش تباه
به دورانِ تحریم و امکانِ کم
که دنیا نمودی بر ما ستم
بدون تدارک و آمادگی
برفتیم به میدانِ مردانگی
همانجا که یک ماه چشم جهان
بباشد همی سخت خیره بدان
چو بازیِّ اوّل بر پا شدی
مقابلْ حریفی توانا شدی
بکردیم بر وی چنان عرصه تنگ
که دروازه را گم نمودی به جنگ!
شکستیم وی را به دستِ خودش!
چو بازی نمودیم بی غلّ و غش
بلی تیم ما از نبرد نخست
تدارک و آمادگی باز جست
به روز دوم ناگهان تیم ما
همی گشت مواجه به اسپانیا
همانی که بودی صدرِ جهان
و نامش همی بود وردِ زبان
نخستکشورِ فوتبالی در یوروپ
که در زیر پا موم نمودند توپ
چه تیمی که هم بارسا و رئال
دو رُکنش ببودند در فوتبال
ولی بچهشیرانِ ایرانزمین
درآمیختند عقل و غیرت چنین
به نحوی که دنیا تحسین بکرد
بزرگیِّ ما را در این نبرد
به گلکاشتنْشان هزار آفرین
نه تنها به دروازه بل در زمین
در این روز بیرانوند چون عقاب
بدادی همه شوتِ سرکش جواب
چه زیبا دفاع کرد ابراهیمی
به دل کردمان زنده امّید همی
چو کسب کرد عزّت ز الله سعید
ندیدیم پیروزی از خود بعید
چو بگذاشت رامین مایه ز جان
نشان داد اخلاقِ یک پهلوان
امیری به پیکه چو زد آن لایی
اضافه بشد شعری در لالایی
برای نوههای این مرز و بوم
که غرق است در رنجها و هموم
چو خدمت نمود طارمی کُلِّ تیم
فتادی به اسپانیا ترس و بیم
به حمله و هافبک وَ نیز در دفاع
ببودند همه استوار و شجاع
ز اندیشهٔ کِیرُشِ پیرمرد
حریفِ قَدَر مات شد در نبرد
تمام حکایت و نیز عرضِ حال
بیاید پس از بازیِ پرتغال