حدیث سرو (شرح یک بیت حافظ از حضرت آیت الله نجابت)

nejabat2
حضرت آیت الله نجابت در لباس احرام

ساقـي حديث سرو و گل و لالـه مي رود

ايـن  بحـث بـا ثلاثه  غـسّـالـه  مي رود

در كلمات خواجه ،  هشتاد در صد ساقي كه استعمال مي فرمايد آقا اميرالمؤمنين(ع) هستند،  بيست در صد استادش است . ساقي آن مرد محترمي كه با او رفاقت دارد مقصودش استادش است ، براي اينكه دارد طرح مسئله مي كند ؛ دارد مطلب را توضيح مي دهد . مي گويد در مفكّره من آرزوي استقامت در خدا پرستي است . سرو را تشبيه فرموده براي استقامت .
مي گويد: جناب ساقي ، آرزوي استقامت در راه خدا پرستي را دارم . سرو را در لسان ايشان نوعاً و در لسان بعض آقايان ديگر نشانه و كنايه از استقامت است . ساقي آرزو دارم در راه خدا پرستي مستقيم بمانم نه اينكه خداي نكرده كج و معوج و خود پرست بشوم . اوّلاً آرزو دارم مستقيم بمانم در راه خدا پرستي ، ثانياً در اثر استقامت و عنايت پروردگار به حالت اوّل باقي نمانم . به حالت غنچگي باقي نمانم . روحم از جمود و از جهل يك خورده بيايد بيرون . از حالت غنچگي تبديل بشود به حالت گُلي . سرو و گُل مرتبه دوّم سالك است كه از آن بساط و از آن فشار جهل و فشار تقليد مي آيد بيرون . يك انبساطي در روحش پيدا مي شود . يعني قيد و تقيّد و تقليد خيلي از او كم مي شود تقليد نه در احكام و نه  در معارف . آرزوي استقامت را دارم ، آرزوي انشراح از حالت غنچگي به حالت گلي دارم . آرزو دارم روحم تحقيقاً آثار ربوبي را به نحو ايجاب جزئي يا ايجاب كلّي بيابد . از حالت تقليدي بالاتر بيايم . به علاوه آرزو دارم در حالت گلي نيز نمانم بلكه شعله عشق مرا جذب بكند . از حالت گلي تبديل بشوم به لاله . لاله آن گُل شقايق است كه ميان گندمها نوعاً پيدا مي شود و قرمز است و دائماً هم پيدا نمي شود . در فصل خاصّي پيدا مي شود . آرزويم اين است كه علاوه بر استقامت و علاوه بر انشراح از حالت گلي، مجذوب منعم خودم واقع بشوم . مجذوب ارباب خودم واقع بشوم. یعنی علاوه بر انشراح، عاشقش بشوم . عاشق منعم حقيقي ، يا واسطۀ منعم كه ساقي باشد.
ساقي حديث سرو و گل لاله مي رود
ايـن بحث بـا ثلاثه غسّالـه مي رود
اين در مفكّره من خَلَجان دارد . آرزوي اين سه مسأله را دارم . جواب مي دهد ساقي: « اين بحث با ثلاثه غسّاله مي رود ».
يعني حتماً شخص بايد از نجاست التفات به غير بيايد بيرون . خودالتفات به اسباب  نجاستي را در نفس پدید مي آورد. از اين جهت باید طهارت برايش پيدا بشود . يعني تا نظر به اسباب است ، تا نظر به رفيق است ، تا نظر به همسايه ، تا نظر به بانك و چك و اين حرف ها است ، هنوز طهارت حاصل نشده . وقتي كه به نحو ايجاب جزئي در مفكّره وارد شده باشد كه والله قسم مسبّب تمام اسباب خداست ، اين طهارت مرتبه اوّلي نصيبش می شود. و در مرتبه ثانيه يك مقدار زيادي نفس رو برگردانده از سبب . لا محاله پشت سرش گل است ، پشت سرش تحقيقاً نور خداست ، از نفس كه شخص روبرگرداند و ايمان جزئي هم به خدا دارد رو به خدا آورده تحقيقاً طهارت دوم كه اتّصاف به اوصاف پروردگار عالم است حاصل می شود. در این جا طاهر شده ام يعني سبب بين نيستم . در مرحله دوم علاوه براينكه سبب بين نباشم علاوه بر این كه طاهر باشم از شرك ، يعني التفات    به غير نداشته باشم ،  متّصف هم بشوم به اوصاف ربوبي . كَرمَم حقيقي باشد نه تكرّم باشد ، عفوم حقيقي باشد نه تعفّوّ باشد ، علمم حقيقي باشد نه تعلّم و تصنّع باشد ، حبّم حقيقي بشود نه تحبّب   بشود ، حلمم حقيقي بشود نه تحلّم بشود ، يعني راستي راستي همان جوري  به این صفات متصف شود كه منعم افراد و اشخاص (خداوند) به آنها متّصف است. یعنی مثلا به حقيقت كرم متصف شود، چرا که حقيقت كرم يعني خدا ، حقيقت علم يعني خدا همين شخص تقاضا مي كند که خدايا به نحو ايجاب جزئي در اين اوصاف رايگان بشوم .  ساقي مي گويد كه بايد سعي بكني كه متّصف بشوي لااقل به دو صفت از اوصاف پروردگار . راستي راستي عفوّ بشوي ، راستي راستي كريم بشوي ، راستي راستي از تكرّم بيايي بيرون . بخل در مرتبه اولي ازاله شده ، در مرتبه ثانيه بخل كه نيست، نيست، تكرّم هم نيست ، بلكه كرم است . غضب كه نيست (مال مرتبه اوّلي است) ، تحلّم هم نيست ، بلكه حلم حقيقي است . راستي راستي همان جوري كه خداي اجلّ عالي حليم است اين شخص هم به نحو ايجاب جزئي حليم بشود . پس از اوصاف پروردگار به نحو ايجاب جزئي ، لازم هم نيست ايجاب كلّي باشد ، در اثر سعيش و طلب از خدايش غسّاله سوّمي كه فنای شخص است اعمّ از فنای در اسم ، فنای در صفت ، فنای در ذات و فنای در فعل برایش حاثل شود. هر چيزي كه نصیبش شود برایش توفیق است. يعني راستي راستي اين آقا غير از كرم چيزي نمي فهمد ، راستي راستي اين آقا غير از علم چيزي نمي فهمد، راستي راستي غير از حبّ چيزي نمي فهمد . ديگر اطالۀ سخن نمي كند به خطابه و وعظ و اندرز و مقدّمه چيني و قياس راه انداختن. راستي راستي مي رود طرف صفت پروردگار به نحوي كه فرودگاهش علم است ، فرودگاهش حلم است ، فرودگاهش عفو است ، فرودگاهش حبّ است و هكذاو در مرتبه ثالثه يواش يواش این فرد كريم به هيچ نحو خودش را نمي بيند . كرمی که از او صادر مي شود اطمينان دارد كرم خدا است . من را در كار نمي بيند . دانش از او صادر مي شود وليكن خودش را در بين نمي بيند ، يعني بين خودش و خداي خودش انّيتِ خودش كه محترم است ، يعني عالم قطعي است ، حليم قطعي است لكن در عين حالي كه حليم است شخص او هنوز هستش . لذا حضرت ( خدا رحمتش كند ) امام خميني فرمودند و بسيار صحيح و با جا فرمودند:‌ « العلم حجاب الاكبر » . نه علم تنها حجاب اكبر است ، الحلم هم حجاب الاكبر، الكرم هم حجاب الاكبر . تمام اوصاف ، نه كه فقط علم اين جور است. چون هر يك از اين اوصاف موصوف مي خواهند مادامي كه موصوف شخص است باز هنوز هستش . آرزويش وقتي محقّق مي شود كه راستي راستي كرم از او صادر شود و خودش در كار نباشد ولو باز به نحو ايجاب جزئي مقداري از آن مانده است ، ولي كرم از روي روح كه پروردگار عالم به او عطاء كرده كريم است علم او از روح عطاء پروردگار است. علم مي آيد بيرون ، يواش يواش خودش ، رذائل خودش، استغفرالله انتقام جوئي خودش در كار نيست ، به كلّي از بين رفته.
از حضرت صادق (ع) نقل شده كه فرمودند:
(( كَرَّرْتُها حَتّى سَمِعْتُ مِنْ قائِلِها )).
(( آنقدر مكرّر كردم كلمة طيّبة إِيَّّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّّاكَ نَسْتَعِينُ را كه از خود خدا شنيدم ))
يعني از حضرت ربّ العزّة مي شنوند نه از خودشان.

وصلّى الله على محمّد و آله الطاهرين

((بر گرفته از یکی از سخنرانیهای  حضرت آیت الله نجابت(ره))


مطلب پیشنهادی:

مستند حدیث سرو
مجموعه هفت قسمتی حدیث سرو که به زندگی و آثار عرفا می پردازد. جهت نمایش مطلب و دانلود فایل ها بر روی تصویر کلیک کنید:

حدیث سرو - آیت الله قاضی

حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی مدرس حوزه و دانشگاه

دیدگاه کاربران (1 دیدگاه)

  1. حمیدرضا شعبانی :

    سلام جانب استاد انشالله خداوند به شما سلامتی و طول عمر بده که ماتشنگان رو با این علم تون سیراب میکنید ای کاش این شرح حافظ که قولش دادید بیرون بدید که الحق ترجمان واقعی شعر حافظ همینکه لطفا بازم از این شرحها بزارید تو سایت

دیدگاهتان را بنویسید