الاهيات عرفانی از ديدگاه علاء الدوله سمنانی و بوناونتوره

دكتر قاسم كاكايي
دكتر حميد محموديان

فصلنامه اندیشه دینی شماره 31
اندیشه دینی 31

چکیده
این مقاله درصدد است به اجمال، نظریات دو عارف در دو سنت دینی را مورد بررسی تطبیقی قرار دهد؛ یکی شیخ علاءالدوله سمنانی، عارف و متکلم قرن هشتم هجری، که نظریه‌ي وی در برابر نظریه‌ي «وحدت وجود» ابن عربی به «وحدت شهود» مشهور شد و سپس در آرای کسانی هم‌چون سید محمد گیسو دراز و احمد سرهندی بسط پیدا کرد و دیگری قدیس بوناونتوره، الهی‌دان و عارف قرن سیزدهم میلادی از فرقه فرانسیسیان که رابطه‌ي جهان، انسان و خداوند را در آثار خویش به‌ویژه در کتاب سفر روح به سوی خداوند به گونه‌اي تبیین کرده است كه بي‌شباهت با نظريه‌ي «وحدت شهود» نيست. در الاهيات به طور كلي و الاهيات سلبي به نحو خاص شباهت‌هاي قابل تأملي بين اين دو عارف مسلمان و مسيحي وجود دارد كه اين مقاله به آن مي‌پردازد.

1. مقدمه
نخست به چند نکته به صورت اختصار اشاره می‌شود؛ نكاتی که در بررسی تطبیقی ما جنبه مقدمی دارد:
1- شیخ علاءالدوله سمنانی و قدیس بوناونتوره معاصر هم قرن‌اند.
2- هر كدام به يكي از اديان بزرگ و ابراهیمی معتقدند؛ یکی به اسلام و دیگری به مسیحیت.
3- هر دو عارف و متکلم‌اند، به گونه‌ای که در عین سلوک عرفانی و تخصص در عرفان عملی و نظری، دفاع از آموزه‌های دینی را بر خود لازم دانسته، تساهل در این زمینه را روا نمی‌داشتند، تا جایی که نظریات بعضی فیلسوفان هم کیش خود را نیز بر نمی‌تافتند.1
4- روح كلي حاكم بر انديشه آن دو الاهيات سلبي است؛ همان روحي كه معمولاً از متكلمان انتظار مي‌رود ولي عرفا آن را عمق و غناي ديگري بخشيده‌اند. شيخ سمناني در اين زمينه از عارفان و متكلمان قبل از خود تأثير پذيرفته است و بوناونتوره شديداً تحت تأثير انديشه‌هاي تنزيهي كساني هم‌چون ديونوسيوس آرئوپاگوسي است.
5- هر دو عارفاني عزلت‌گريز و اجتماعي بودند. شيخ سمناني گرچه از حكومت و سياست فاصله گرفت، سيره‌ي نظري و عملي او تشويق به كار و فعاليت بود و با بي عاري و سربار ديگران شدن مريدان خود سخت مخالفت مي‌كرد. بوناونتوره نيز عارفي اجتماعي بود و در نقش روحاني كليسا، در مسايل اجتماعي زمان خويش نقش فراواني داشت.
6- در عرفان اسلامي پس از شيخ علاءالدوله، تفكر رايج عرفاني با صبغه‌ي وحدت وجود ابن عربي مسير خود را پي گرفت و در مسيحيت انديشه‌هاي قديس توماس آكوييناس گوي سبقت را از قديس بوناونتوره ربود، به‌طوري كه به‌رغم جايگاه بوناونتوره در عرفان مسيحي و فرقه فرانسيسي‌ها، در بعضي كتب عرفاني و الاهيات مسيحي، نامي از بوناونتوره نيامده يا به اشاره‌اي بسنده شده است.
7- هر دو اهل كشف و شهود بودند. رساله سرالبال لذوي الحال شرح مكاشفه شيخ علاءالدوله و رساله شرح مكاشفه بوناونتوره بر كوه لاورنا، شاهد اين مطلب است.
با اين حال، وجوه تفاوت بين انديشه‌هاي آن دو نيز بسيار است، زيرا يكي به ديني اعتقاد دارد كه شعار اساسي و هميشگي او «لم يلد و لم يولد» است و ديگري به تثليث «اب و ابن و روح القدس». يكي در مسير دفاع از توحيد با هر نظريه‌اي كه شائبه شرك در آن باشد مي‌ستيزد و ديگري به تبيين رمز و راز تثليث روي مي‌آورد. يكي آراي خود را با قرآن كريم هماهنگ كرده و آيات آن را تفسير مي‌كند و ديگري با كتاب مقدس خو گرفته و تبيين و تفسير آيات آن را وجهه همت قرار مي‌دهد.
با اين اوصاف، در اين مقاله در پي اثبات اين هماني و تطبيق آراي اين دو متفكر نيستيم؛ زيرا اين كار در مورد دو عارف بزرگ متدين به يك دين بسيار مشكل است چه رسد به دو شخصيتي كه به سنت‌هاي ديني متفاوت پيوند خورده‌اند. آن‌چه در اين‌جا به آن خواهيم پرداخت تشابه و تطبيق نيست؛ بلكه تناظر است به گونه‌اي كه معلوم گردد افكار اين دو عارف در چه حوزه‌هايی به هم‌ديگر نزديك است. در این مقاله برخي از موضوعات و دل‌مشغولي‌هاي دو عارف مذكور مورد کاوش قرار گرفته و در حد امكان به زمينه‌هاي اشتراك و جدايي آن‌ها اشاره مي‌شود.

[download id=”3″]

حجت الاسلام والمسلمین دکتر قاسم کاکایی مدرس حوزه و دانشگاه

دیدگاهتان را بنویسید